در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
2- گرايشى كه مرجعيت تجددطلبى و نوزايى ايران را، از جنبه معرفت شناختى، مبادى اوليه و اصول موضوعه، روش نوزايى و دگرگونى و كارگزاران فرهنگى، سياسى و اقتصادى اين نوزايى و دگرگونى را در بازگشت به اصول اوليه و اصالت هاى جامعه ايرانى در يك فرآيند تاريخى (نه انقطاع تاريخى) جستجو مى كرد و مدعى بود كه اين نوزايى جز با اعتقاد و اعتماد به عقل ايرانى و عقل دينى ممكن نيست كه به نتايج سودمندى در ساختار اجتماعى ايران نايل آيد. اين گرايش نيز به نحله هاى مختلفى تقسيم مى شود و آثار و عوارضى در تحولات سياسى اجتماعى دوران معاصر ايران بر جاى مى گذارد كه محل تدبر و تفكر مى باشد. از «تمناى (تكنولوژى) تا (تولّاى) ايدئولوژى» فرنگى اگرچه گفته مى شود كه چشم اندازهاى اوليه ى تفاوت ساخت اجتماعى، فرهنگى، علمى و سياسى ايران با بلاد فرنگستان (اروپائيان)، در اوايل قاجاريه در نوشته هاى ميرعبداللطيف خان شوشترى (1806 م
1221-1758 م 1172 ه)، تحت عنوان تحفه العالم و ذيل التحفه مطرح شد و بعد در سفرنامه هاى ميرزاابوالحسن خان شيرازى (معروف به ايلچى )، سلطان الواعظين و آقا احمد كرمانشاهى به همان شيوه تداوم يافت. نقطه عزيمت تغيير ديدگاه نخبگان ايرانى، از ذكر و حيرت در اين تفاوت ها به ضرورت تغيير و دگرگونى را بايد پس از شكست ايران در جنگ با روسيه دانست.