تغيير در ساختار طاغوتى به نام دولت از ديدگاه اين رساله نقطه ى عزيمت ترقى ايران است. ملكم اين رساله را در سال 1275 ه تا 1277 ه، بين 26 تا 28 سالگى، پس از بركنارى ميرزا آقاخان نورى از صدارت مى نويسد. هدف وى، تشويق شاه ايران به ايجاد اصلاحات در دولت است. امتيازات ويژه اى كه ملكم تحت عنوان برترى پادشاه ايران برحسب عقل طبيعى و استحضار خارجى از جميع وزراى خود «به ناصرالدين شاه مى دهد، مشخص مى كند كه وى به عنوان يكى از نخبگان جوان ساختار سياسى ايران با آشنايى اى كه با تحولات اروپا دارد. در ساختار موجود راهى براى رشد و ترقى خود نمى بيند. جاه طلبى هاى ملكم، نقطه ى آغاز زندگى پرماجراى اين چهره جنجالى و منشاء تحولات و ظهور جريان هايى در ساختار فرهنگى و سياسى ايران و مشكلات و مصائبى براى كشور ما در تحولات دوران معاصر است. تفسير خاص ملكم از مفهوم تجدد و ترقى به عنوان يك تفسير رسمى، نه تنها بر سراسر تاريخ ترقى خواهى و تجددطلبى ايران سيطره دارد، بلكه تحولات ايران دوره ناصرالدين شاه تا انقلاب مشروطه و از انقلاب مشروطه تا ديكتاتورى رضاخان و از سقوط رضاخان تا پيروزى انقلاب اسلامى و حتى، بخشى از تجددطلبى و ترقى خواهى دوران جمهورى اسلامى را نيز پوشش مى دهد. از اين تجددطلبى و ترقى خواهى تحت عنوان «ترقى خواهى مقلدانه» نام مى بريم و معتقديم كه شناخت بخش مهمى از تاريخ تجددطلبى ايران از يك طرف و درك فهم جريان هاى فكرى و سياسى معاصر از غرب از طرف ديگر بدون آن ممكن نيست. به عبارت ديگر گذار از تمناى تكنولوژى به تولاى ايدئولوژى فرنگى، در موج هاى متفاوت و مشخصى از تاريخ تحولات سياسى اجتماعى ايران اتفاق مى افتد كه موج اول آن تفسير نوسازى، تحول و دگرگونى ايران بر پايه ى افكار و انديشه هاى تجددطلبى و ترقى خواهى مقلدانه است.