1- رهبران مذهبى و مراجع دينى، كه متوجه ى ايدئولوژى نهفته در پشت تكنولوژى و علم فرنگى و اثرات زيانبار ترقى مقلدانه مى شوند و در رأس رهبران و مراجع مذهبى اين دوران مرحوم ميرزاى شيرازى و حلقه ى مكتب سامرا قرار دارد.
2- متفكران ملسمانى كه با آشنايى با عمق تحولات اروپا و درك مبادى اوليه و اصول موضوعه ى اين تحولات در دوره نوزايى (رنسانس)، شعار بازگشت به اصول اوليه و اصالت ها را سر مى دهند و در رأس آنها سيدجمال الدين اسدآبادى قرار دارد كه در اين دوران موج افكار و انديشه هاى او به ايران نيز رسيده است. با ظهور اين دو جريان در تاريخ تحولات سياسى اجتماعى ايران، مفهوم ديگرى از تجددطلبى و ترقى خواهى ظهور مى كند كه از همان ابتدا نه تنها بينش تجددطلبى و ترقى خواهى مقلدانه را با شعار مرجعيت علم فرنگى و تعطيلى عقل ايرانى و عقل اسلامى به چالش مى كشد؛ بلكه، اراده معطوف به ترقى و تجدد در بازگشت به اصول اوليه و اصالت ها دارد. انديشه ى تجددطلبى و ترقى خواهى مقلدانه، در زير انتقادات و استدلالات اين دو جريان فكرى و سياسى تاب مقاومت ندارد و براى بقاى خود دو گزينه بيشتر نمى بيند، يا خروج مطلق از صحنه تحولات سياسى اجتماعى ايران براى هميشه. يا ائتلاف با يكى از دو جريان نوظهور تجددطلبى در ايران. ميرزاملكم خان و جريان تجددطلبى و ترقى خواهى مقلدانه، گزينه دوم را انتخاب مى كنند و با پيوستن به گرايش سيدجمال الدين اسدآبادى دور جديدى از فعاليت هاى تجددطلبى مقلدانه را آغاز مى كنند كه از ديدگاه اين رساله،