در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
از جهت ديگر ماكياولى رسواترين و منفورترين انسان ها را تباه كنندگان دين، علم و هنرهاى سودمند و افتخارآفرين مى داند و معتقد است كه مردمان بى دين و زورگو و نادان و فرومايه و بيكاره و بزدل نيز انسان هاى پست و فرومايه اى هستند دليل نفرت ماكياولى از اصحاب كليسا و كشيش ها هم اين است كه آنها دين مسيحيت را از ماهيت اصلى آن خارج كردند. برهمين اساس نوزايى و بازسازى جامعه ى دينى از ديدگاه ماكياولى چيزى جز بازگشت به اصول اوليه و اصالت هاى دين نيست. اصول اوليه و اصالت هاى دين از ديدگاه ماكياولى جدايى آن از سياست است، و همه ى انتقاد و نفرت ماكياولى از قرون وسطاى مسيحى اين است كه اين آسوده به دنيا و سياست شد. سير نوزايى (رنسانس) اروپا همانطورى كه گفته شد عمل به انديشه هاى ماكياولى در بازسازى دولت هاى جمهورى، دولت هاى پادشاهى در جامعه دينى، براساس اصول اوليه و اصالت هاى امپراطورى روم و يونان باستان به عنوان مرجعيت دولت هاى جمهورى و پادشاهى و اصول اوليه ى مسيحيت به عنوان مرجعيت بازسازى جامعه دينى است.