در حسرت تجدد و ترقی نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
بنابراين در صحنه تحولات اجتماعى و فكرى ايران معاصر، متفكران پرقدرت ديگرى هم داريم كه خارج از چارچوب و قالبهاى تجددطلبى و ترقى خواهى مقلّدانه (تحت عنوان مدرنيته) معتقد به ترقى، دگرگونى و تجدد ايران هستند اما اين دگرگونيها را در يك سير طبيعى و تاريخى با بازگشت به اصول اوليه و اصالتهاى ايران جستجو مى كردند. اصول اوليه و اصالتهاى اين جريان نه تحت تأثير ديدگاه شبه رنسانسى سيد جمال الدين اسدآبادى و نحله هاى متفاوت اصلاح طلبان اصول گرا است و نه يك جريان مقلّدانه، اين گروه و نحله هاى وابسته به آن با رد مطلق انقطاع تاريخى، كه در آن اصول اوليه و اصالتها در ايران باستان پى جويى مى گردد و به كلى دست آورد گرانقدر ايران عصر اسلامى به چالش كشيده مى شود ناظر به سير تحول طبيعى ايران در اين بستر تاريخى است. اختلاف اين جريان بزرگ با جريانهاى ديگر در ضرورت تغيير و دگرگونى نيست، اختلاف در خاستگاه و روش دگرگونى است. ميرزاى شيرازى و مكتب سامرا نقطه عزيمت ظهور اين جريان در تحولات سياسى اجتماعى دوران معاصر مى باشد. متفكرانى كه چشم انداز ترقى و تجدد ايران را در آمال و آرمانهاى تجددطلبى و ترقى خواهى مقلّدانه و اتوپياهاى استاندارد شده فرنگى ها جستجو نمى كردند.