بررسي: - امام خمینی (ره)، ساده زیستی و مسأله شأن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی (ره)، ساده زیستی و مسأله شأن - نسخه متنی

احمد عابدینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در معتمد عروه الوثقي آمده:

(اصـحـاب مـا در اين که مکلف از طبقه شريف بالاي اجتماع باشد و يا از طـبـقه پايين بودن مکلف در نوع مرکب او در سفر حج نقشي دارد يا خير, به دو گروه تقسيم شده اند: گروهي بر اين باورند جايگاه اجتماعي مکلف در راحله او دخيل است و ديگران بر اين باورند که چنين نيست.

گـروه نـخست, به قانون نبود دشواري (حرج) تمسک کرده و گفته اند: اگر چـه دليلها از اين جهت اطلاق دارند , ولي قاعده نبود تنگنا و دشواري, بـر اطـلاقـهـا حـکومت دارند. ولي در اين جا اشکالي وجود دارد: قاعده نـبود تنگنا و دشواري , تنها مي تواند واجب بودن حج را از عهده مکلف بـردارد, ولي مشروع بودن آن بر سر جاي خود موجود است. بنابراين, اگر کـسـي تـنگناها و دشواريها را تحمل کرد[ و بر خلاف شان خود مرکب سوار شد] حج وي صحيح است.)19

از فـراز بـالا روشـن مـي شـود که: نويسنده اصل وجود شان و واجب بودن نـگـهـداشـت آن و دخالت آن را در واجب بودن حجه الاسلام قبول دارد. به هـمـيـن جـهت تنها به اين بحث مي پردازد که اگر شوون را نگه نداشت و خـود را بـه حـرج انداخت, عبادت وي مشروع است يا خير؟ و مجزي است يا خير؟

بررسي:

پـرسش اصلي ما از فقيهان اين است که: واجب بودن نگهداشت, شان از کجا آمده تا ناسازگاري آن, به دشواري و تنگناي بيانجامد و قاعده نفي حرج بر آيه و اطلاقها حاکم باشد؟

وقـتي پيامبراکرم(ص) (که علاوه بر نبوت, از قريش و از شاخه هاشم, مهم تـريـن و با شخصيت ترين افراد حجاز[ نام (هاشم) به اين جهت بر جد وي اطلاق شد که او در هنگام مراسم حج گوشت, قرباني مي کرد, غذا آماده مي سـاخـت و بـا دسـت خـود نـانهاي خشک را که از پيش تهيه ديده بود, در ظـرفـهاي آب گوشت خورد مي کرد و به حاجيان مي داد و آن قدر اين کار, بـزرگ و مـهـم بود که کم کم نام اصلي او, عمرو, فراموش شد و (هاشم); يـعـنـي (خـورد کـننده) نام او گرديد.20 جدش عبدالمطلب بود که پس از سـالـيان درازي که دو باره زمزم را حفر بئر کرد و در فراهم ساختن آب بـراي حج گزاران کوشيد, به گونه اي که کم کم پناهگاه مردم شد و جمله (يـا مـن حـفـر زمزماه) در مناداي مندوب ورد زبانها شد و... که حضرت ابـوطـالـب هنگام خواستگاري حضرت خديجه براي پيامبر اکرم(ص) به گوشه اي از بـرتـريـها و شايستگيهاي بي شمار نياکان پيامبر اکرم(ص) اشاره مـي کـند] (بر مرکب برهنه سوار مي شود و پشت سر خود نيز يک نفر سوار مـي کـنـد, بـر روي زمـيـن مي نشيند و وقتي تربيت شده مکتب وي, حضرت عـلـي(ع) که خود, هم نسب با پيامبر اکرم(ص) است, غذاي معمول و پايين تر از معمـول مـي خـورد و لبـاسـش را همـسـان لـبـاس غــلامـش قــرار مـي دهـد و سـنـت شـکـنـي مـي کنـد و حـاضـر نمـي شــود بـر رســم و مـرام جـاهـلـيـت و يا حتي بر رسم و مرام خلفاي پيشين خود, که خلفاي اسـلامي بودند, حرکت کند, همه

و همه, حکايت از اين دارد که براي آنان شـان مـطـرح نـبوده است و بلکه مي توان از آيات قرآن به دست آورد که شـانـهـاي نـشـات گـرفته از امور اعتباري, نه تنها منشا ديني و شرعي نـدارنـد, بـلـکـه پيوسته مورد هجوم انبيا بوده و از رسالتهاي انبيا مـبـارزه بـا اشـراف و حـمـايت از مستضعفاني بوده که اشراف, آنان را (اراذلـنـا بادي الراي) قلمداد مي کرده اند. نگاه به کلمه (ملا) يعني اشـراف و برخورد انبيإ با آنان از يک سوي; و از ديگر سوي, دستور به هـمـنـشـيني با برخاستگان از طبقه فرودين جامعه نشان مي دهد که قرآن خـواهـان پايان يافتن شان و شان به خودگرفتنها بوده است. در اين جا, آياتي چند يادآور مي شود که بسيار راهگشاند:

/ 74