آنـچـه تـا اين جا روشن شد: حسب و نسب و مقامهاي اعتباري در ازدواج, نـبايد نقشي داشته باشند و همه قومها و قبيله ها از اين جهت بـرابـرنـد. مـومـن, در ازدواج, هـمـرديف مومن است و تمامي شرافتهاي قـبـيـلگي و اعتباري به دور افکنده شده است. برخلاف اين که طبع مردم, بـه پـيـروي ايـن امتيازها و پذيرش آنها عادت کرده است, ولي اسلام مي گـويـد: ويـژگـيـهـاي ايمان, تقوا و... هيچ گاه نبايد با حسب و نسب, هـمـرديف قرار گيرد و هيچ گاه نبايد حسب و نسب بر ايمان برتري يابد.
روايتهاي ناسازگار
حـال کـه بـحـث شـان از نظر قرآني, روايي تاريخي و فتوايي بررسي شد, مـنـاسـب اسـت چـنـد روايـتـي کـه بـه نظر مي رسد با بحثهاي گذشته , نـاسـازگاري داشته باشند, ذکر شود, تا بتوانيم به يک جمع بندي کاملي برسيم.1. (پـيـامبر وقتي وارد مدينه مي شود, در خانه ام ابي ايوب, سکني مي گـزيند و کساني, مانند: سعد بن عباده, اسعد بن زراره, سعد بن خيثمه, واسـيـد بـن حـضـيـر و... بـه تـرتيب براي آن حضرت صبح و شام غذا مي آوردند.اسـيـد, روزي غـذايـي تهيه کرد و کسي را نيابيد که غذا را براي حضرت بـيـاورد, نـاگـزيـر خـود آن را آورد: او مـرد شريفي بود و از نقباي دوازده گـانـه اي بـود کـه پـيامبر(ص) معين ساخته بود. پيامبر(ص) در حالي که از نماز بر مي گشت با او روبه رو شد.