نکته ها - امام خمینی (ره)، ساده زیستی و مسأله شأن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی (ره)، ساده زیستی و مسأله شأن - نسخه متنی

احمد عابدینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

حـضـرت در جـواب وي نـوشت: نامه سرزنش آميزت درباره ازدواج با کنيزک آزاد شـده ام, به دستم رسيد و گمان مي کني که در بين زنان قريش, کسي بـاشـد کـه با او سرفراز شوم و او را براي بچه دار شدن برگزينم؟ ولي بـدان که بالاتر از رسول اکرم کسي در مجد و بزرگواري نيست (و او کنيز را پـذيـرفـت و جويريه را آزاد و آن گاه با او ازدواج کرد) من کنيزک خـود را بـه خاطر پاداش الهي آزاد کردم و از ملکم بيرون رفت, سپس او را بـر سـنت پيامبر(ص) به خود باز گرداندم. کسي که در دين خدا پاک و پـاکـيـزه بـاشـد, ايـن امور به او گزندي وارد نمي سازد و خداوند به وسـيله اسلام, فرومايگي هاي جاهليت را برطرف ساخت و کاستيها را جبران کـرد و فـرومـايـگي را از ميان برد. بنابراين, بر انسان مومن سرزنشي نيست و فرومايگي تنها فرومايگي جاهليت است.

هنگامي که عبدالملک نامه را خواند آن را پيش پسرش سليمان انداخت, او نـيـز, خواند و گفت: اي اميرمومنان! چه قدر علي بن الحسين بر تو فخر فروخته است.

عـبـدالـملک گفت: چنين نگو. او سخن پرداز بني هاشم است که سنگ را مي شـکـافـد و از دريـا آب بر مي گيرد. پسرم, علي بن الحسين از جهتي که مردم در آن جهت مرتبه شان پايين مي آيد, بلند مرتبه مي شود.)91

نکته ها

الـف . شـان به خود گرفتن, و خود را برتر از ديگران دانستن اگرچه از ويـژگـيهاي دروني انسانهاست و هر کسي به گونه اي مي خواهد خود را با اهميت بداند و پادشاهان نيز دوست دارند که به اين مساله دامن بزنند, ولي اسلام هيچ گونه ارزشي

براي اين امور قأل نشده است.

ب . حضرت سجاد در اين حديث به روش پيامبر اکرم(ص) اشاره کرد که شايد نـظـرش بـه ازدواج آن حـضـرت با جويريه دختر رئيس قبيله بني المصطلق بوده است.

هـمـچـنـيـن آن حـضرت ماريه قبطيه را که به عنوان هديه از مصر برايش فـرسـتـادند, قبول کرد و او را به همسري برگزيد و از وي صاحب فرزندي به نام ابراهيم شد.

او هـمـچنين صفيه دختر حيي بن اخطب را به ازدواج خود درآورد.92 و به هـر حـال در تـمامي اين ازدواجها از بين بردن شوون مدنظر ايشان بوده اسـت. در حـالـي که بهترين همسرها را به او مي دادند و او بزرگ ترين شـخـصـيـت ديني سياسي مردم در آن زمان بود ولي با کنيزکان ازدواج مي کـرد, بـر روي زمـيـن مـي نشست,93 بر الاغ برهنه سوار مي شد,94 تا بر تمامي اعتبارها و شانهاي اين گونه, خط بطلان بکشد.

ج. از روايـت بـر مـي آيد: از نظر حاکمان وقت و سياستمداران روزگار, حـضرت سجاد مرتکب خطاي فاحشي شده بود که مساله شوون را نگه نداشته و بـا کـنـيـز آزاد شـده خـودش ازدواج کـرده بـود. به همين جهت, جاسوس عـبـدالملک خبر را به گوش او رساند و او نيز, به سرزنش حضرت پرداخت. از اين جا مي توان نتيجه گرفت: پافشاري بر اين گونه شوون, فکري اموي و مـروانـي است و پشت پا زدن به اين شوون و خود را همرديف مردم ديدن و مردم را هم سطح خود ديدن, مساله اي نبوي و علوي است.

/ 74