بررسي - امام خمینی (ره)، ساده زیستی و مسأله شأن نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

امام خمینی (ره)، ساده زیستی و مسأله شأن - نسخه متنی

احمد عابدینی

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

فرمود: خودت آوردي؟

گفت: بله يا رسول الله کسي را نيافتم که بياورد.

پيامبر فرمود: بارک الله عليکم من اهل بيت.)97

2. در حديث مرسلي از حضرت صادق(ع) نقل شده:

(باشر کبار امورک بنفسک وکل ما شف الي غيرک...)

امـور مـهم و بزرگ را خودت انجام بده و امور کوچک را به غير واگذار. سـپـس مـثال مي زند و مي گويد: خريدن زمين و مانند آن را خودت انجام بده.98

3. الارقط نقل مي کند: که حضرت صادق(ع) به وي فرمود:

(از آدمـهايي که پيوسته در بازار دور مي زنند نباش و کارهاي کوچک را خـودت انـجـام نـده, بـراي مرد داراي حسب و دين سزاوار نيست که خريد چـيزهاي کوچک را به عهده بگيرد. سزاوار است که انسانهاي داراي حسب و نـسـب و دين, خريدن سه چيز را به عهده بگيرند: زمين, برده و شتر.)99

بررسي

راوي حـديـث سـوم: (الارقـطـ) ناشناخته است و خبر دوم نيز مرسل است و اعـتـبـاري بـه آن نـيست. حديث نقل شده از بحارالانوار نيز, سند قابل اعتنايي ندارد.

ايـن روايـات بـر فـرض درسـتـي سند آنها با آنچه بيان شد, ناسازگاري نـدارند; زيرا يک وقت فرد از روي تکبر و حساب اين که شان من برتر از چـنـيـن کاري است, از کاري سرباز مي زند و مي گويد: شان من بالاتر از کـشـاورزي اسـت, شان من بالاتر از اتوبوس واحد سوار شدن است و شان من بـالاتـر از بـه بازار رفتن و سبزي و ميوه خريدن است, ولي گاهي وقتها بـه خـاطـر صـرفـه جـويـي در وقـت و اسـتـفاده از تمامي استعدادها و تـوانـاييها, به بچه يا خدمتگزار مي گويد: سبزي را شما بخريد. تا من از

فـرصـت اسـتـفـاده کنم و کار مهم تري که از عهده شما ساخته نيست, انـجـام دهـم. ايـن تـقـسـيـم کـار است, نه شاني و اعتباري براي خود انـگـاشـتن. گويا مجموع اين سه داستان در همين راستا بود, آوردن غذا بـراي پيامبر(ص) را, غلام يا فرزند اسيد نيز مي توانستند انجام دهند, بـنـابـرايـن, اگـر غـلام مي بود, اسيد کار را به او وا مي گذارد ولي اکـنـون کـه غـلام نـيـسـت, بـدون در نظر گرفتن رتبه والاي خانوادگي و عشيرگي, خود, غذا را مي آورد.

/ 74