بررسي:
کـسـانـي کـه ظهور با صراحت شان را به تذکره علامه نسبت داده اند, به هـمـيـن عـبـارت نـظر داشته اند. بويژه اگر کسي (ال) در (الرفيع) را مـوصـول بداند; يعني (آن انساني که رفيع است آن گاه ظهور قابل انکار نـيـست. ولي به نظر مي رسد که اينعبارت, نه تنها صراحت ندارد, بلکه ظـهـور نيز ندارد; زيرا با ملاحظه اول مساله که بحث پيرامون توشه بود کـه آيـا توشه برگشتن نيز در استطاعت شرط است يا خير؟ به نظر مي رسد کـه هـمـان گـونـه مثل بودن را در نظر دارد, بويژه با توجه به جمله: (اذا عـرفت هذا) که مطالب پسين را بر شناخت مطالب پيشين, مترتب کرده اسـت. بـنـابـراين, مراد اين است که چه آن شخص در آن شهر زن, فرزند, مـسـکن و... داشته باشد, چه نداشته باشد در استطاعت, شرط اين است که تـوانـايي برگشت به شهر خود را داشته باشد و مرکب او نيز مرکبي باشد که بتواند با آن به ديار خود برگردد.به هر حال, بايد نگاه کند افرادي که مانند او هستند, از نظر ساختمان بـدنـي, خوراک و مانند آن, چه وقت مستطيع هستند, اين نيز مانند آنان اسـت. حـال چـرا مـثل بودن معتبر است؟ زيرا افراد در هر شهر نيز, با يـکـديگر فرق مي کنند, شماري پيوسته در ناز و نعمت بوده اند و هميشه غذاي خوب مي خورده اند شماري به گونه اي ديگر. اکنون او توشه راه را نـيـز بـايـد هـمـانند توشه وطن محاسبه کند و با توجه به وضع فردي و اجتماعي خود, نوع خوراک و هزينه حج خود را ارزيابي کند.درباره مرکب نيز همين طور. يکي هميشه بر مرکب بدون کجاوه سوار شده و بـه آن عادت کرده است, ديگري تا حال مرکب بدون کجاوه سوار نشده است. ايـن دو در شـرطـ اسـتطاعت يکسان نيستند. آن که در ناز و نعمت بوده, شـرط استطاعت او, راحله و توشه برتر و زيادتري است, نه اين که هر که داراي شـان و مـقام بالاتري است زاد و راحله افزون را نياز دارد. بين دو مساله فرق زيادي است.