تكيه آيات بر مساله بازگشت به خداوند يعنى مساله معاد و همچنين نبوت است و
در آخر
آيات مربوط به انفاق و صبر و برخى امور ديگر خواهد آمد
ولى ظاهرا بيشتر تكيه آيات اين سوره
بر مساله معاد است به طورى كه مسائلى هم كه در ابتدا ذكر مى فرمايد به منزله تمهيد و مقدمه چينى يعنى
ذكر مقدمات استدلال براى مساله معاد است.شروع سوره با اين آيه است :( " يسبح لله ما فى السموات و ما فى الارض ) " هر چه در آسمانها و هر چه در
زمين است ذات الله را تسبيح و تنزيه مى كنند . هر اسمى از اسما الهى اسم يك صفت خاص است
مثل " عليم " كه
خدا را به صفت خاص علم ياد مى كنيم
يا " رحيم " كه خدا را به صفت خاص رحمت ياد مى كنيم
يا " قدير " كه
خدا را به صفت خاص قدرت ياد مى كنيم
. ولى كلمه " الله " اسم يك صفت خاص نيست
بلكه " الله " يعنى آن ذاتى
كه هر صفتى كه صفت كمال است و هر اسمى كه " اسم حسنى " شمرده شود[ در بر دارد] . درواقع " الله " اسم جامع
است
اسمى است كه اجمال همه آن اسمهاست و آن اسمهاى ديگر همه تفصيل اين يك اسم هستند .
معناى تسبيح موجودات
همه ماسواهمه مخلوقات
تسبيح گو و تنزيه گوى او هستند . راجع به اين مطلب مكرر در اوائل سوره هاى
ديگر بحث كرده ايم كه آيا مقصود از تسبيح
آن چيزى است كه فلاسفه آن را " تسبيح تكوينى " مى نامند و به
اصطلاح " زبان حال " مقصود است و نه زبان واقعى
و يا قرآن امر بالاترى
را مى گويد ؟