ممنوع شدن سب اميرالمومنين عليه السلام توسط عمربن عبدالعزيز - آشنایی با قرآن جلد 7

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

آشنایی با قرآن - جلد 7

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

ممنوع شدن سب اميرالمومنين عليه السلام توسط عمربن عبدالعزيز

عمربن عبدالعزيز بود كه قضيه سب و لعن على عليه السلام را ممنوع كرد . خودش مى گويد :

دو قضيه باعث شد
كه من اين كار را منع كردم . يكى
اينكه وقتى بچه بودم معلم سرخانه اى داشتم كه مىآمد و براى من تدريس مى كرد . ما در كوچه ها با بچه هاى
هم سن و سال بازى مى كرديم .

به اين بچه ها چنان آموخته بودند كه بدون اينكه قصد خاصى هم داشته باشند
دو كلمه كه صحبت مى كردند
تا كسى حركتى مى كرد و از او مى پرسيدند چرا اين كار را كردى
وقتى مى خواست
بگويد من اين كار را نكردم
العياذبالله مى گفت :

" لعنت بر على
كى من چنين كارى كردم ؟
"

عمربن
عبدالعزيز مى گويد يك بار كه ما در كوچه اين كارها را مى كرديم معلم من آمد از آنجا گذشت .

قرار بود براى تدريس به من به مسجد برود و من هم به آنجا بروم . به مسجد رفتم ديدم مشغول نماز است .
منتظر ماندم تا نمازش تمام شود .

تا گفت " السلام عليكم " به سرعت از جا بلند شد و دوباره گفت :

" الله
اكبر " .

تا اين نماز ديگر هم تمام شد زود بلند شد و نماز ديگرى را شروع كرد .
ديدم وقت گذشت و حس كردم كه امروز نمى خواهد به من درس بدهد .

پيش خود گفتم :

بايد بفهمم چرا نمى خواهد
به من درس بدهد .

اين بار به محض اينكه گفت :

" السلام عليكم " ديگر مجال ندادم
فورا سلام كردم و گفتم :

استاد ! آيا امروز نمى خواهيد به من درس بدهيد ؟

ديدم رفتارش با من جور ديگرى است .

گفتم :
آيا تقصيرى
كرده ام ؟

گناهى كرده ام ؟

گفت :
آن چه كارى بود كه در كوچه كردى ؟

آن چه بود كه من از تو شنيدم ؟

گفتم :
چه چيزى ؟

موضوع را گفت . بعد
از من پرسيد :

تو از چه موقع اطلاع پيدا كردى كه خداوند پس از آنكه بر اهل
بدر راضى شد بر آنها غضب كرد ؟

(اهل تسنن مساله اهل بدر را قبول دارند .)

من هم بچه بودم و بى اطلاع
گفتم :

مگر على هم از اصحاب بدر بود ؟

گفت :
" هل البدر الا لعلى ؟
! "

مگر در بدر قهرمانى غير از على بود ؟

اصلا بدر مال على است . از آن پس تصميم گرفتم كه ديگر اين كار را نكنم .

عمربن عبدالعزيز مى گويد قضيه دوم مربوط است به زمانى كه پدرم
حاكم مدينه بود . پدرم كه خطبه مى خواند مى ديدم كه خيلى فصيح و بليغ حرف مى زند جز آنجا كه مى رسد به
لعن على عليه السلام كه گويى زبانش به لكنت مى افتد .

/ 182