آشنایی با قرآن جلد 7
لطفا منتظر باشید ...
يك وقت كسى دروغ به
خدا مى بندد و مثلا در مورد مساله اى از مسائلى كه در رساله ها داريم مى گويد :حكم الله اين است
در
صورتى كه حكم الله اين نيست . از اين بالاتر اين است كه كسى بيايد ادعا كند كه من پيغمبر خدا هستم . اين
دروغ بستن به خداست ولى خيلى بالاتر از آن قبلى است . اين فرد دارد ادعا مى كند كه خدا من را به
پيغمبرى مبعوث كرده است
ديگر ظلمى از اين بالاتر نيست . و در رديف اين ظلم اين است كه انسان افتراى
منفى به خدا ببندد
يعنى كسى را كه خدا فرستاده است بگويد او را خدا نفرستاده است . اين هم باز دروغ
بستن به خداست . يك وقت خدا كسى را نفرستاده است و فردى به دروغ مى گويد خدا من را فرستاده است و يك وقت
خدا كسى را فرستاده است و فردى مى گويد :نه
من مى فهمم
من اطلاع و خبر دارم كه خدا هيچ كس را
نفرستاده است . اين هم در رديف آن است
يعنى تكذيب انبياى حقيقى و واقعى
چيزى در رديف ادعاى پيغمبرى
كردن است و اين قدر اين ظلم فاحش است .در اين آيه همين قسمت اخير ذكر شده است :( " و من اظلم ممن افترى على الله الكذب " ) چه كسى ستمگرتر است
از آن كه به خدا دروغ مى بندد ؟در اينجا بحث در مورد كسانى است كه پيغمبر راستين را تكذيب كرده اند نه
كسانى كه ادعاى پيغمبرى كرده اند
چون بعد مى فرمايد :( " و هو يدعى الى الاسلام " ) در حالى كه خود او
به سوى اسلام دعوت مى شود . آدمى كه اسلام را شناخته است
آدمى كه براساس بشارتهاى گذشته و براساس
آيات و بينات و معجزات مى داند كه اين شخص
پيغمبر خدا و از طرف خداست و مع ذلك خودش را به نادانى مى
زند و مى گويد :نه
دروغ است
اين شخص پيغمبر نيست
به اين وسيله با تكذيب پيغمبر به خدا دروغ مى بندد .
( " و الله لايهدى القوم الظالمين " ) خدا مردم ستمكار را هرگز هدايت
نمى كند تا چه رسد به اين بزرگ ستمكاران
كه " اظلم " هستند
ظالمترين ظالمان عالم هستند .