انسان کامل نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

قدرت برود ، برحذر مي دارد ، مي گويد : ترك گدايي مكن ، اما گدايي پيش چه كسي ؟ گدائي پيش يك انسان كامل . ترك گدائي مكن كه گنج بيابي
از نظر رهروي كه درگذر آيد
به هر حال ، وسيله اي كه اين مكتب براي رسيدن انسان به مقام انسان كامل معرفي مي كند ، اصلاح و تهذيب نفس است ، توجه به خداست . هر چه بيشتر انسان به خدا توجه كند و هر چه بيشتر توجه به غير خدا را از ذهن خود دور كند و هرچه بيشتر به درون خود فرو رود و هرچه ارتباط خود را از بيرون بيشتر قطع كند ، [ به مقام انسان كامل نزديكتر مي شود ] . قهرا اينها براي بحث و استدلال و منطق ، ديگر ارزشي قائل نيستند . مولوي مي گويد :






  • پاي استدلاليان چوبين بود
    پاي چوبين سخت بي تمكين بود



  • پاي چوبين سخت بي تمكين بود
    پاي چوبين سخت بي تمكين بود



و در جاي ديگري مي گويد :




  • بحث عقلي گر در و مرجان بود
    آن دگر باشد كه بحث جان بود
    بحث جان اندر مقامي ديگر است
    باده جان را قوامي ديگر است



  • آن دگر باشد كه بحث جان بود
    بحث جان اندر مقامي ديگر است
    باده جان را قوامي ديگر است
    باده جان را قوامي ديگر است



پايان راه چيست ؟ پايان راه از نظر حكيم اين بود كه انسان ، يك جهان بشود ولي جهاني از انديشه و فكر : صيرورش الانسان عالما عقليا مضاهيا للعالم العيني نقش همه جهان ولو به طور كلي در آينه عقلش بيفتد ، يعني جهان را در درون خود مي بيند .

نهايت راه حكيم ، دانايي و ديدن جهان است اما نهايت راه عارف چيست ؟ نهايت راه عارف ، رسيدن است ، نه ديدن . رسيدن به چه چيز ؟ رسيدن به ذات حق . معتقدند كه اگر انسان درون خود را تصفيه كند و با مركب عشق حركت كند و منازل بين راه را زير نظر يك انسان كاملتر طي كند ، پايان اين راه اين است كه پرده ميان او و خدا به كلي برداشته مي شود و به تعبير خودشان به خدا مي رسد . در قرآن مسئله " لقاءالله " مطرح است و عرفا درباب لقاءالله خيلي سخن گفته اند كه داستان مفصلي دارد و من عجالتا نمي خواهم در موضوع لقاءالله وارد شوم كه آيا اين حرف مي تواند معني داشته باشد يا نه . ولي به هر حال ، عارف نمي گويد كه من به جائي برسم كه جهاني از انديشه شوم ، آئينه اي شوم كه جهان در من منعكس شود ، مي گويد مي روم تا به مركز جهان برسم : " يا ايها الانسان انك كادح الي ربك كدحا فملاقيه " ( 1 ) به آنجا كه رفتي و رسيدي ، همه چيز هستي و همه چيز داري ، العبودية جوهرش كنهها الربوبيه همه چيز داري ولي هيچ چيز را نمي خواهي ، معما اين است . به مقامي مي رسي كه همه چيز به تو مي دهند و تو به هيچ چيز اعتنا نداري جز به خود او . ابوسعيد ابي الخير چه شيرين مي گويد :




  • آن كس كه تو را شناخت جان را چه كند
    ديوانه كني هر دو جهانش بخشي
    ديوانه تو هر دو جهان را چه كند



  • فرزند و عيال و خانمان را چه كند
    ديوانه تو هر دو جهان را چه كند
    ديوانه تو هر دو جهان را چه كند



اول [ شناسنده ات را ] ديوانه خودت مي كني و بعد هر دو جهان را به او مي دهي ، اما زماني هر دو جهان را به او مي دهي كه او اصلا آنها را نمي خواهد . تا روزي كه تو را نشناخته ، همه چيز مي خواهد ولي در آن موقع به او نمي دهي . وقتي كه تو را شناخت ، همه چيز را به او مي دهي ولي او در اين هنگام به هيچ چيز اعتنا ندارد ، چون تو را پيدا كرده است ، ديگر نه دنيا را مي خواهد و نه آخرت را ، تو [ را مي خواهد كه ] مافوق دنيا و آخرت هستي .

1 سوره انشقاق ، آيه . 6

/ 202