لزوم هماهنگي در رشد ارزشهاي انساني
بسم الله الرحمن الرحيم الحمدلله رب العالمين ، باري الخلائق أجمعين ، و الصلوش و السلام علي عبدالله و رسوله ، وحبيبه وصفيه ، وحافظ سره و مبلغ رسالاته ، سيدنا و نبينا و مولانا أبي القاسم محمد واله الطيبين الطاهرين المعصومين .أعوذ بالله من الشيطان الرجيم " و اذ ابتلي ابراهيم ربه بكلمات فاتمهن قال اني جاعلك للناس اماما قال و من ذريتي قال لا ينال عهدي الظالمين " . كامل در هر موجودي ، با موجود ديگر متفاوت است . مثلا " انسان كامل " غير از " فرشته كامل " است . اگر فرشته اي در فرشته بودن خودش به حد اعلي و به آخرين حد كمال ممكن برسد ، غير از اين است كه انسان در عالم انسان بودن خودش ، به حد اعلاي از كمال برسد .علت تفاوت كمال در انسان با ساير موجودات
همان كساني كه ما را از وجود فرشتگان آگاه كرده اند ، گفته اند كه فرشتگان موجوداتي هستند كه از عقل محض آفريدهشده اند ، از انديشه و فكر محض آفريده شده اند ، يعني در آنها هيچ جنبه خاكي ، مادي ، شهواني ، غضبي و مانند اينها وجود ندارد ، همچنانكه حيوانات ، صرفا خاكي هستند و از آنچه قرآن ، آن را روح خدايي معرفي مي كند ، بي بهره اند و اين انسان است كه موجودي است مركب از آنچه در فرشتگان وجود دارد و از آنچه در خاكيان موجود است ، هم ملكوتي است و هم ملكي ، هم علوي است و هم سفلي . اين تعبير در متن حديثي است كه در اصول كافي آمده است و اهل تسنن هم اين حديث را ظاهرا با عبارت نزديك به آن نقل كرده اند . مولوي در مثنوي اين حديث را به صورت شعر آورده است : در حديث آمد كه خلاق مجيد
خلق عالم را سه گونه آفريد
( 1 ) بعد مي گويد يك گروه از نور مطلق آفريده شده اند و يك گروه ديگر كه مقصود حيوانات است از خشم و شهوت آفريده شده اند و خدا انسان را مركب آفريد . پس انسان كامل همچنانكه با يك حيوان كامل متفاوت است ( مثلا با يك اسب در حد اعلي و ايده آل و به حد كمال رسيده متفاوت است ) ، با يك فرشته كامل نيز
1 [ ادامه شعر چنين است :
يك گروه را جمله عقل و علم وجود
آن فرشته است و نداند جز سجود
نيست اندر عنصرش حرص و هوي
نور مطلق زنده از عشق خدا
يك گروه ديگر از دانش تهي
همچو حيوان از علف در فربهي
او نبيند جز كه اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدميزاد و بشر
از فرشته نيمي و نيمي زخر
تا كدامين غالب آيد در نبرد
زين دوگانه تا كدامين برد نرد
آن فرشته است و نداند جز سجود
نيست اندر عنصرش حرص و هوي
نور مطلق زنده از عشق خدا
يك گروه ديگر از دانش تهي
همچو حيوان از علف در فربهي
او نبيند جز كه اصطبل و علف
از شقاوت غافل است و از شرف
و آن سوم هست آدميزاد و بشر
از فرشته نيمي و نيمي زخر
تا كدامين غالب آيد در نبرد
زين دوگانه تا كدامين برد نرد
زين دوگانه تا كدامين برد نرد