نفس در درجه عالي خودش ، شريف است و وقتي در درجه داني خود ، پايش را از گليمش درازتر مي كند نه اينكه بگوئيم پست است بايد جلوي او را گرفت . اين مطلب است كه در زبان عرفا به آن آنچنان كه بايد توجه نشده است و لذا آنجا كه مسئله جهاد با نفس در كلمات آنها مطرح است ، ضمنا جهاد با آن نفس شريفه هم شده است ، نه اينكه فقط جهاد با نفس اماره شده باشد ، يعني به اين كه چنين خودي در كار هست ، كمتر توجه شده است
( 1 ) .
" من " واقعي انسان
نكته اي در اينجا هست كه در فلسفه جديد هم به صورت ديگري مطرح است و آن اينكه " من واقعي " انسان كيست و چيست ؟ فلاسفه نظر خاصي دارند . نظرشان اين است كه من هر كس همان روان و روح اوست ، همان است كه انسان آن را تشخيص مي دهد . " من " را كه انسان احساس مي كند ، يعني همان روح او ، وقتي به انسان مي گويند ، " من " كيست ؟ مي گويد " من " يعني روحم . روانشناسي امروز لااقل به اين مقدار رسيده است كه مقداري از خودت را كه تو احساس مي كني ، يك قسمت از " من " توست ، قسمت بيشتر از " من " تو ، من ناآگاه توست كه تو خودت از وجود او آگاه نيستي ، يعني در شعور ظاهر تو وجود ندارد . عرفا در اينجا اعجاز كرده اند و چند درجه از روانكاوهاي امروز هم دقيقتر رفته اند و صريحا با فلاسفه مخالفت كرده ، گفته اند : فلاسفه اشتباه1 باز كلمه " كمتر " را مي گويم ، براي اينكه خيال نكنيد كه مي خواهم بگويم هيچ توجه نشده است .