شواهدي از قرآن و نهج البلاغه - انسان کامل نسخه متنی

This is a Digital Library

With over 100,000 free electronic resource in Persian, Arabic and English

انسان کامل - نسخه متنی

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

در اسلام چطور ؟ آيا اسلام ايمان اسلامي را ايمان به خدا ، ايمان به ملائكه ، ايمان به انبياء و اولياء ، و ايمان به معاد را فقط براي اين طرح كرده كه يك زيربناي فكري و اعتقادي داده باشد ؟ آيا به اين دليل اصول فكري را عرضه مي دارد كه مي خواهد ايدئولوژي را روي يك اصول فكري بنا كند و هدف اصلي آن ايدئولوژي است ، والا خود اين اصول فكري اصالتي ندارند ؟ يا نه ، خود اين اصول فكري اصالت دارند ؟ [ جواب اين است كه ] در عين اينكه اين اصول فكري ، زيربناي فكري و اعتقادي ايدئولوژي اسلام است اما ارزشش فقط ارزش زيربنائي نيست .

در اسلام ، ايمان اسلامي زيربناي فكري و اعتقادي است و ايدئولوژي اسلامي براساس اين ايمان بنا شده است ، ولي ايمان در عين داشتن ارزش زيربنائي ، اصالت هم دارد [ يعني هدف نيز شمرده مي شود ] . پس در اين جهت حق با فلاسفه است كه ايمان ، خودش اصالت دارد نه اينكه ارزش ايمان ، ارزش " مقدمه عمل بودن " است . اينطور نيست كه هر چه هست عمل است و هر چه هست فعاليت و كوشش است ، بلكه اگر ايمان را از عمل بگيريم ، يك پايه را خراب كرده ايم همچنانكه اگر عمل را از ايمان بگيريم ، يك پايه ديگر را خراب كرده ايم . قرآن هميشه مي گويد : الذين امنوا و عملوا الصالحات . اگر ايمان ، منهاي عمل باشد يك ركن سعادت وجود دارد ولي ركن ديگر آن موجود نيست و اگر عمل را بگيريم و ايمان را رها كنيم ، باز هم درست نيست ، خيمه سعادت روي يك پايه نمي ايستد . ايمان از نظر اسلامي ارزش ذاتي و اصالت دارد و واقعا كمال انسان در اين دنيا و بالخصوص در دنياي ديگر به اين است كه " ايمان " داشته باشد ، براي اينكه در اسلام ، روح واقعا استقلال دارد و از خود كمالي دارد و بعد از مردن باقي است . اگر روح به كمالات خودش نرسد ، ناقص و فاسد است و به سعادت خودش نائل نمي شود .

شواهدي از قرآن و نهج البلاغه

ببينيد قرآن در اين زمينه چه مي گويد : " و من كان في هذه اعمي فهو في الاخرش اعمي و اضل سبيلا " ( 1 ) هر كس در اين دنيا كور باشد ، در آخرت هم كور است و گمراهتر . ائمه و غيرائمه ، در تفاسير گفته اند و هركس هم مي داند كه مقصود ، اين نيست كه هر كس چشمهاي ظاهريش در اين دنيا كور باشد ، در آن دنيا هم كور خواهد بود ، اگر اينطور باشد مثلا ابوبصير از اصحاب امام جعفر صادق ( ع ) در آن دنيا وضع بدي دارد ! نه ، مقصود اين است كه هر كس در اين دنيا چشم باطنش از ديدن حقايق ، از ديدن خداي خودش ، از ديدن آيات خداوند و از آنچه كه بايد به آن ايمان داشته باشد ، كور باشد ، در آن دنيا كور محشور مي شود و غير از اين ، امكان ندارد .

اگر فرض كنيم كسي در اين دنيا تمام اعمال خوبي را كه يك انسان بايد انجام دهد انجام داده ، تمام امر به معروفها و نهي از منكرها را انجام داده و مثل زاهدترين زاهدها در دنيا زندگي كرده و عمر خود را وقف خلق خدا كرده است ، اما به خدا ايمان ندارد و معاد و عالم هستي را نمي شناسد ، اين انسان ، كور است و " برو و برگرد " ندارد كه در آن دنيا هم كور است .

1 سوره اسراء ، آيه . 72

/ 202