خلاصه اي از نظريات نيچه
حال براي اينكه ببينيد موضوع تا كجا كشيده شده است ، قسمتهائي از كلمات او را كه در كتابهاي تاريخ فلسفه ، زياد نقل كرده اند براي شما مي خوانم . شايد در كتابهاي متعددي كه در اين باره خوانده ام ، فروغي بهتر از ديگران نقل كرده باشد و لذا من قسمتهائي از آنچه را كه فروغي نقل كرده است ، براي شما مي خوانم . فروغي مي نويسد : ( 1 ) " همه دانشمندان دنيا خودپرستي را مذموم ، و غيرپرستي و شفقت را مستحسن شمرده اند ، نيچه به خلاف همه ، خودپرستي را حق دانسته و شفقت را ضعف نفس و عيب پنداشته است " . ما راجع به اين موضوع بايد صحبت كنيم كه آيا واقعا شفقت ، ضعف نفس است يا نه . اين خودش يك مطلبي است . " از رأي داروين ، نيچه كوشش در بقا را پذيرفته و آن را به معني تنازع گرفته و آنچه را ديگران نتيجه فاسد رأي داروين شمرده اند او درست پنداشته كه افراد با يكديگر در كشمكش باشند و تحصيل توانائي كنند تا غلبه يابند . عموم خيرخواهان عالم انسانيت ، رعايت حال اكثر را واجب شمرده و مدار امر دنيا را بر1 [ عبارات نقل شده از كتاب " سير حكمت در اروپا " ج 3 مي باشد ].