معنويات انسان
در عين اينكه درباره حقيقت و ماهيت انسان چنين اختلاف نظر بزرگي وجود دارد ، درباره يك مسئله ديگر اگر چه با اين مسئله وابستگي دارد هيچگونه اختلاف نظري نيست و آن اين است كه يك سلسله امور وجود دارند كه در عين اينكه از جنس ماده و ماديات نيستند و مي شود نام آنها را معنويات گذاشت به انسان ، ارزش و شخصيت مي دهند . انسان بودن انسان به اين امور است ، يعني اگر اين معاني را از انسان بگيرند ، با حيوان هيچ فرقي نمي كند ، به عبارت ديگر انسانيت انسان به ساختمان جسماني او نيست كه هر كسي كه يك سرو دو گوش داشت و پهن ناخن و مستوي القامه بود و حرف زد ، انسان است ، حال هر كه و هر چه مي خواهد باشد ، نه ، اينطور نيست . سعدي همين مطلب را به اين زبان گفته است : تن آدمي شريف است به جان آدميتنه همين لباس زيباست نشان آدميت
اگر آدمي به چشم است و زبان و گوش و بيني چه ميان نقش ديوار و ميان آدميت اگر آدم بودن ( 1 ) به داشتن همين اندام است ، همه از مادر ،
1 خودمان هميشه " آدم بودن " و " آدم شدن " را به كار مي بريم و حتي اين مثل از بين خود طلبه ها برخاسته است كه : " ملا شدن چه آسان ، آدم شدن چه مشكل " .