مروت علي ( ع )
شب بيست و يكم است . دو قطعه كوچك از نهج البلاغه از هر دو قسمت مي خوانم با اينكه قسمتهاي زيادي در اين زمينه ها هست براي اينكه با منطق اسلام آشنا بشويم . لشكر معاويه و لشكر علي( ع ) ، در جائي كه كنار فرات بوده است ، به يكديگر نزديك مي شوند . معاويه دستور مي دهد يارانش پيش دستي كنند و قبل از
اينكه علي ( ع ) و يارانش برسند ، آب را به روي آنان ببندند . ياران معاويه خيلي خوشحال مي شوند . [ پيش خود ] مي گويند از وسيله خوبي استفاده كرديم ، چون وقتي آنها بيايند آب به چنگشان نمي آيد و مجبور مي شوند فرار كنند . . . ( 1 ) علي ( ع ) فرمود :ابتدا با يكديگر مذاكره كنيم بلكه بتوانيم با مذاكره ، مشكل را حل كنيم ( به اصطلاح گرهي را كه با دست مي شود باز كرد ، با دندان باز نكنيم ) ، كاري كنيم كه از جنگ و خونريزي ميان دو گروه از مسلمانان جلوگيري كنيم . [ سپس خطاب به معاويه فرمود ] : اما هنوز ما نرسيده ايم تو دست به چنين كاري زده اي ! معاويه شوراي جنگي تشكيل داد و قضيه را با سربازان و افسران خود مطرح كرد و گفت : شما چه مصلحت مي بينيد ؟ آنها را آزاد بگذاريم يا نه ؟ بعضي گفتند آزاد بگذاريم و بعضي گفتند نه . عمروعاص گفت : آزاد بگذاريد ، براي اينكه اگر آزاد نگذاريد به زور از شما مي گيرند و آبرويتان مي رود .به هر حال آنها آزاد نگذاشتند و جنگ را به علي ( ع ) تحميل كردند . اينجاست كه علي ( ع ) يك خطابه حماسي در مقابل لشكرش ايراد مي كند كه اثرش از هزار طبل و هزار شيپور و هزار نغمه و مارش نظامي بيشتر است . صدا زد : قد استطعموكم القتال ، فاقروا علي مذلة و تأخير محلة ، او رووا السيوف من الدماء ترووا من الماء معاويه گروهي از گمراهان را دور خودش جمع كرده است و آنها آب را به روي شما بسته اند ، مي دانيد چه كرده اند ؟ آب را به روي شما بسته اند . اصحاب من ! تشنه هستيد ؟ آب مي خواهيد ؟ سراغ من آمده ايد كه آب
1 [ افتادگي از نوار است ] .