انسان کامل نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
الغاء شود ، آن جاني هاي بالقوه اصلاح نشده كه به دليل اينكه عوامل تربيتي وجود ندارد و يا فرضا وجود دارد و كافي نيست ، اصلاح نشده اند و يك عده جاني بالفطره اي كه به هر شكلي روح جنايت در آنها هست [ دست به جنايت مي زنند ] . ما امروز به بهانه اينكه جاني را بايد اصلاح كرد به اين معنا كه جاني را بگذار جنايت كند و بعد كه جنايت كرد برويم او را اصلاح كنيم ، داريم به همه جانيهاي بالقوه چراغ سبز مي دهيم و بلكه اين كار ما تشويق جاني به جنايت است . جاني [ پيش خود ] مي گويد جامعه تا حال به فكر اصلاح من نبود و من بچه كه بودم پدرم مرا تربيت و اصلاح نكرد ، بعد هم كه بزرگ شدم كسي مرا اصلاح نكرد ، برويم جنايت كنيم تا ما را زندان ببرند ، بلكه در زندان ما را تربيت و اصلاح كنند و در آنجا آدم بشويم ، پس يك جنايتي بكنيم تا مقدمه اصلاح كردنمان باشد ! ديگري مي گويد : يعني چه كه دست دزد را بايد بريد ؟ ! اين عمل ، غيرانساني است و دل انسان به رحم مي آيد .آدمهائي كه شعاع ديدشان كوتاه است ، اين حرف را مي زنند . شما به صفحات حوادث روزنامه ها نگاه كنيد و اين صفحات را بخوانيد و ببينيد در اثر دزدي تنها ، نه فقط چقدر اموال ربوده مي شود بلكه چقدر جنايتها و آدم كشي ها واقع مي شود . اگر مجازات دزد در جاي خودش صورت گيرد و دزد مطمئن باشد و يقين داشته باشد كه اگر دزدي كند و به چنگال پليس و قانون بيفتد ، اين چهار انگشتش را قطع مي كنند و تا آخر عمر داغ اين جنايت روي بدنش هست [ هرگز دزدي نمي كند ] . به خدا اگر چند دزد و بلكه يك دزد اينگونه مجازات شود ، اصلا در دزدي بسته مي شود . حاجيهايي كه در پنجاه شصت سال پيش مكه رفته اند مي دانند و كساني كه خودشان در آن موقع نرفته اند شايد شنيده باشند كه در عربستان وضع دزدي به چه صورت بوده است . در آن زمان كه اتومبيل و هواپيما نبود ، قافله هاي حجاج با شتر و امثال آن حركت مي كردند و با اينكه مسلح مي شدند و افراد نظامي همراه خود مي بردند ، از دو هزار نفر كمتر جرأت نمي كردند كه اين راهها را طي كنند . با همه اين احوال سالي نبود كه شنيده نشود كه حراميها باز به قافله هاي حجاج شبيخون زدند و چقدر آدم كشتند و چقدر اموال مردم را بردند و چقدر از خود آنها كشته شدند ، ولي اينجور كشته شدنها چون روي حساب احتمالات است ، جلوي دزدي كردن كسي را نمي گيرد . دولت سعودي لااقل همين يك كارش در دنيا خوب بود ( حال به اينكه هزار كار بد دارد ، من كاري ندارم ) و يكي دو سال اين كار را كرد ، يعني انگشت دزد را بريد .شايد سالي صدها دزد و صدها حاجي كشته مي شد ولي اثري نداشت . دزدي را به عرفات يا مني و يا جاي ديگري كه همه حجاج بودند و ليشهد عذابهما طائفة من المؤمنين آوردند و دست او را بريدند و بار ديگر اين كار را تكرار كردند . يك دفعه ديدند آن حراميان و عده ديگري كه به علت گرسنگي ( 1 ) زياد دست به دزدي مي زدند ، اين عمل را ترك كردند و اساسا دزدي از بين رفت . مردم ديدند كه در همان سرزمين ، بار و چمدان حاجي مي افتد و چندين روز مي گذرد و احدي جرأت نمي كند به آن دست بزند و يا با پايش آن
