داستان راستان جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
بر اين اساس است ، بر ساير ملل عرضه مي داريم . اگر قبول كردند در سايه اين دين خوش و خرم و سعادتمندانه زندگي كنند ، ما با آنها كاري نداريم ، اگر قبول نكردند با آنها مي جنگيم ، آنگاه يا كشته مي شويم و به بهشت مي رويم ، يا بر دشمن پيروز مي گرديم " . - " بسيار خوب ، سخن شما را فهميديم ، حالا ممكن است فعلا تصميم خود را تأخير بيندازيد تا ما فكري بكنيم و ببينيم چه تصميم مي گيريم " . - " چه مانعي دارد ، چند روز مهلت مي خواهيد ، يك روز يا دو روز ؟ " - " يك روز و دو روز كافي نيست ، ما بايد به رؤسا و بزرگان خود نامه بنويسيم و آنها بايد مدتها با هم مشورت كنند تا تصميمي گرفته شود " . ربعي كه مقصود آنها را فهميده بود و مي دانست منظور اين است كه دفع الوقت شده باشد گفت : - " آنچه پيغمبر ما سنت كرده و پيشوايان ما رفتار كرده اند اين است كه در اينگونه مواقع بيش از سه روز تأخير جايز ندانيم . من سه روز مهلت مي دهم تا يكي از سه كار را انتخاب كنيد : يا اسلام بياوريد ، در اين صورت ما از راهي كه آمده ايم بر مي گرديم . سرزمين شما با همه نعمتها مال خودتان ، ما طمع به مال و ثروت و سرزمين شما نبسته ايم . يا قبول كنيد جزيه بدهيد ، يا آماده نبرد باشيد " . - " معلوم مي شود تو خودت فرمانده كل مي باشي كه با ما قرار مي گذاري " . - " خير ، من يكي از افراد عادي هستم ، اما مسلمانان مانند اعضاء يك پيكرند ، همه از همند . اگر كوچكترين آنها به كسي امان بدهد ، مانند اين است كه همه امان داده اند " ( 1 ) . همه امان و