82 گراني ارزاق - داستان راستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

82 گراني ارزاق

نرخ گندم و نان روز به روز در مدينه بالا مي رفت . نگراني و وحشت بر همه مردم مستولي شده بود . آن كس كه آذوقه سال را تهيه نكرده بود در تلاش بود كه تهيه كند ، و آن كس كه تهيه كرده بود مواظب بود آن را حفظ كند . در اين ميان مردمي هم بودند كه به واسطه تنگدستي مجبور بودند روز به روز آذوقه خود را از بازار بخرند . امام صادق ( ع ) از - " معتب " وكيل خرج خانه خود پرسيد : - " ما امسال در خانه گندم داريم ؟ " - " بلي يا ابن رسول الله ، به قدري كه چندين ماه را كفايت كند گندم ذخيره داريم " .

- " آنها را به بازار ببر و در اختيار مردم بگذار و بفروش " . - " يا ابن رسول الله ، گندم در مدينه ناياب است ، اگر اينها را بفروشيم ديگر خريدن گندم براي ما ميسر نخواهد شد " . - " همين است كه گفتم ، همه را در اختيار مردم بگذار و بفروش " . معتب دستور امام را اطاعت كرد ، گندمها را فروخت و نتيجه را گزارش داد . امام به او دستور داد : " بعد از اين نان خانه مرا روز به روز از بازار بخر . نان خانه من نبايد با ناني كه در حال حاضر توده مردم مصرف مي كنند تفاوت داشته باشد . نان خانه من بايد بعد از اين نيمي گندم باشد و نيمي جو . من بحمدالله توانايي دارم كه تا آخر سال خانه خود را با نان گندم به بهترين وجهي اداره كنم ، ولي اين كار را نمي كنم تا در پيشگاه الهي مسئله " اندازه گيري معيشت " را رعايت كرده باشم " ( 1 ) .

1 - " احب يراني الله قد احسنت تقدير المعيشه " - بحار الانوار ، جلد 11 ، چاپ كمپاني ، صفحه . 121

/ 72