داستان راستان جلد 2
لطفا منتظر باشید ...
يكي از مصائبي كه سياستگران اموي و عباسي و ساير پس از مرگ مأمون ، برادرش معتصم بر مسند خلافت نشست . مأمون و معتصم از دو
حكمرانان كشورهاي اسلامي براي جهان اسلام به وجود آوردند ، دامن زدن به آتش تعصبات قومي و نژادي بود . چنانكه مي دانيم ، اسلام با اين تعصبات به مبارزه برخاست و بر آنها فائق گشت . اسلام به طور اعجاز آميزي اقوام و ملل و نژادهاي مختلف از عرب و ايراني و ترك و رومي و هندي و غيره را زير پرچم يك فكر و عقيده در آورد . اسلام با اجراي اصل : يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و اثني و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عند الله اتقيكم به عاليترين و شريفترين آرزوي بشر جامه عمل پوشيد . اما سياستگران اموي و عباسي و همچنين امراء و حكمرانان جاه طلب ديگر كه در گوشه و كنار قد برافراشتند از نو اين آتش را شعله ور كردند و " شعوبي گري " را رائج ساختند . جالب توجه اين است كه خود آن سياستگران و افرادي ذي نفع در اين جريانها ، كه سلسله جنبان اينگونه احساسات احمقانه هستند ، هيچ گونه علاقه و تعصبي ندارند و در دل خود به كوته فكراني كه به دام آنها مي افتند مي خندند . در تاريخ اسلام دو جريان تاريك و روشن ، زشت و زيبا ، در كنار يكديگر به چشم مي خورد ، يكي تعصبات تيره و تاريك شعوبي گري و نژاد پرستي كه دستگاههاي سياسي و مراكز وابسته به آنها آتشش را شعله ور مي كردند . ديگر احساسات برادرانه و صميمانه ميان اقوام و ملل گوناگون و رنگها و نژادها و زبانهاي مختلف كه در محيط هاي علمي و فرهنگي و حوزه هاي درسي و همچنين در محيط هاي ديني از مساجد و مادر بودند : مادر مأمون ايراني بود و مادر معتصم از نژاد ترك . به همين سبب خلافت معتصم موافق