110 برنامه كار
پس از قتل عثمان و زمينه انقلابي كه فراهم شده بود كسي جز - علي عليه السلام - نامزد خلافت نبود ، مردم فوج فوج آمدند و بيعت كردند . در روز دوم بيعت ، علي ( ع ) بر منبر بالا رفت و پس از حمد و ثناي الهي و درود بر خاتم انبياء و يك سلسله مواعظ به سخنان خود اينطور ادامه داد : " ايها الناس ! پس از آنكه رسول خدا از دنيا رفت ، مردم ابوبكر را به عنوان خلافت انتخاب كردند . و ابوبكر عمر را جانشين معرفي كرد . عمر تعيين خليفه را به عهده شورا گذاشت و نتيجه شورا اين شد كه عثمان خليفه شد . عثمان طوري عمل كرد كه مورد اعتراض شما واقع شد ، آخر كار در خانه خود محاصره شد و به قتل رسيد . سپس شما به من رو آورديد و به ميل و رغبت خود با من بيعت كرديد . من مردي از شما و مانند شما هستم ، آنچه براي شماست براي من است و آنچه به عهده شماست بعهده من است . خداوند اين در را ميان شما و اهل قبله باز كرده است و فتنه مانند پاره هاي شب تاريك رو آورده است . بار خلافت را كسي مي تواند به دوش بگيرد كه هم توانا و صابر باشد و هم بصير و دانا . روش من اين است كه شما را به سيرت و روش پيغمبر باز گردانم . هر چه وعده دهم اجرا خواهم كرد به شرط آنكه شما هم استقامت و پايداري بورزيد ، و البته از خدا بايد ياري بطلبيم .بدانيد كه من براي پيغمبر بعد از وفاتش آنچنانم كه در زمان حياتش بودم . شما انضباط و اطاعت را حفظ كنيد . به هر چه مي گويم عمل كنيد . اگر چيزي ديديد كه به نظرتان عجيب و غير قابل قبول آمد و در انكار شتاب نكنيد ، من در هر كاري تا وظيفه اي تشخيص ندهم و عذري نزد خدا نداشته باشم اقدام نمي كنم . خداي بينا همه ما را مي بيند و به همه كارها احاطه دارد . " من طبعا رغبتي به تصدي خلافت ندارم ، زيرا از پيغمبر شنيدم : " هر كس بعد از من زمام امور امت را به دست بگيرد در روز قيامت بر صراط نگهداشته مي شود و فرشتگان نامه اعمال او را جلوش باز مي كنند ، اگر عادل و دادگستر باشد خداوند او را به موجب همان عدالت نجات مي دهد و اگر ستمگر باشد ، صراط تكاني مي خورد كه بند از بند او باز مي شود و سپس به جهنم سقوط مي كند . " اما چون شما اتفاق رأي حاصل كرديد و مرا به خلافت برگزيديد ، براي من شانه خالي كردن امكان نداشت . آنگاه به طرف راست و چپ منبر نگاه كرد و مردم را از نظر گذراند و به كلام خود چنين ادامه داد : " ايهاالناس ! من الان اعلام مي كنم . آن عده كه از جيب مردم و بيت المال جيب خود را پر كرده املاكي سر هم كرده اند ، نهرها جاري كرده اند ، بر اسبان عالي سوار شده اند ، كنيزكان زيبا و نرم اندام خريده اند و در لذات دنيا غرق شده اند ، فردا كه جلو آنها را بگيرم و آنچه از راه نامشروع به دست آورده اند از آنها باز بستانم و فقط به اندازه حقشان - نه بيشتر - برايشان باقي گذارم ، نيايند و بگويند علي بن ابيطالب ما را اغفال كرد .من امروز در كمال صراحت مي گويم ، تمام مزايا را لغو خواهم كرد ، حتي امتياز مصاحبت پيغمبر و سوابق خدمت به اسلام را . هر كس در گذشته به شرف مصاحبت پيغمبر نائل شده و توفيق خدمت به اسلام را پيدا كرده ، اجر و پاداشش با خدا است . اين سوابق درخشان سبب نخواهد شد كه ما امروز در ميان آنها و ديگران تبعيض قائل شويم . هر كس امروز نداي حق را اجابت كند و به دين ما داخل شود و به قبله ما رو كند ، ما براي او امتيازي مساوي با مسلمانان اوليه قائل مي شويم . شما بندگان خدائيد و مال مال خداست ، و بايد بالسويه در ميان همه شما تقسيم شود . هيچكس از اين نظر بر ديگري برتري ندارد . فردا حاضر شويد كه مالي در بيت المال هست و بايد تقسيم شود " . روز ديگر مردم آمدند ، خودش هم آمد ، موجودي بيت المال را بالسويه تقسيم كرد . به هر نفر سه دينار رسيد . مردي گفت : " يا علي تو به من سه دينار مي دهي و به غلام من نيز كه تا ديروز برده من بود سه دينار مي دهي ؟ " علي فرمود : " همين است كه ديدي " . عده اي كه از سالها پيش به تبعيض و امتياز عادت كرده بودند - مانند طلحه و زبير و عبدالله بن عمر و سعيد بن عاص و مروان حكم - آن روز از قبول سهميه امتناع كردند و از مسجد بيرون رفتند . روز بعد كه مردم در مسجد جمع شدند ، اين عده هم آمدند ، اما جدا از ديگران گوشه اي دور هم نشستند و به نجوا و شور پرداختند ، پس از مدتي وليد بن عقبه را از ميان خود انتخاب كردند و نزد علي فرستادند . وليد به حضور علي - عليه السلام - آمد و گفت : " يا ابا الحسن ! اولا تو خودت مي داني كه هيچكدام از ما كه اينجا نشسته ايم به واسطه سوابق تو در جنگهاي ميان اسلام و جاهليت از تو دل خوشي نداريم . غالبا از هر كدام ما يك نفر يا دو نفر در آن روزها به دست تو كشته شده است ، از جمله پدر خودم در بدر به دست تو كشته شد . اما از اين موضوع با دو شرط مي توانيم صرف نظر كنيم و با تو بيعت كنيم ، اگر تو آن دو شرط را بپذيري : " يكي اينكه سخن ديروز خود را پس بگيري ، به گذشته كار نداشته باشي و عطف به ما سبق نكني . در گذشته هر چه شد شده ، هر كس در دوره خلفاء گذشته از هر راه مالي به دست آورده آورده ، تو كار نداشته باش كه از چه راه بوده ، تو فقط مراقب باش كه در زمان خودت حيف و ميلي نشود . " دوم اينكه قاتلان عثمان را به ما تحويل ده كه از آنها قصاص كنيم ، و اگر ما از ناحيه تو امنيت نداشته باشيم ناچاريم تو را رها كنيم و برويم در شام به معاويه ملحق شويم " .علي - عليه السلام - فرمود : اما " موضوع خونهايي كه در جنگ اسلام و جاهليت ريخته شد ، من مسؤوليتي ندارم زيرا آن جنگها جنگ شخصي نبود ، جنگ حق و باطل بود ، شما اگر ادعائي داريد بايد از جانب باطل ، عليه حق عرض حال بدهيد ، نه عليه من . اما موضوع حقوقي كه در گذشته پامال شده ، من شرعا وظيفه دارم كه حقوق پامال شده را به صاحبانش برگردانم ، در اختيار من نيست ، كه ببخشم و صرف نظر كنم . و اما موضوع قاتلان عثمان ! اگر من وظيفه شرعي خود را تشخيص مي دادم آنها را ديروز قصاص مي كردم و تا امروز مهلت نمي دادم " . وليد پس از شنيدن اين جوابها حركت كرد و رفت و به رفقاي خود گزارش داد ، آنها دانستند و بر آنها مسلم شد كه سياست علي قابل انعطاف نيست ، از آن ساعت شروع كردند به تحريك و اخلال . گروهي از دوستان علي ( ع ) آمدند نزد آن حضرت و گفتند : " عن قريب اين دسته قتل عثمان را بهانه خواهند كرد و آشوبي به پا خواهد شد .اما قتل عثمان بهانه است ، درد اصلي اينها مساواتي است كه تو ميان اينها و تازه مسلمانهاي ايراني و اينها مساواتي است كه تو ميان اينها و تازه مسلمانهاي ايراني و غير ايراني بر قرار كرده اي . اگر تو امتياز اينها را حفظ كني و در تصميم خود تجديد نظر كني ، غائله مي خوابد " . چون ممكن بود اين اعتراض براي بسياري از دوستان علي پيدا شود كه : اين قدر اصرار براي رعايت مساوات چرا ؟ لهذا علي - عليه السلام - روز ديگر در حالي كه شمشيري حمايل كرده بودو لباسش را دو پارچه ساده تشكيل مي داد كه يكي را به كمر بسته بود و ديگري را روي شانه انداخته بود ، به مسجد رفت و بالاي منبر ايستاد و به كمان خود تكيه كرد ، خطاب به مردم گفت : - " خداوند را كه معبود ماست شكر مي كنيم . نعمتهاي عيان و نهان او شامل حال ماست . تمام نعمتهاي او منت و فضل است بدون اينكه ما از خود استحقاق و استقلالي داشته باشيم . براي اين كه ما را بيازمايد كه شكر مي كنيم يا كفران . افضل مردم در نزد خدا آن كسي است كه خدا را بهتر اطاعت كند و سنت پيغمبر را بهتر و بيشتر پيروي كند و كتاب خدا را بهتر زنده نگاه دارد . ما براي كسي نسبت به كسي ، جز به مقياس طاعت خدا و پيغمبر ، برتري قائل نيستيم . اين كتاب خداست در ميان ما و شما ، و آن هم سنت و سيره روشن پيغمبر شما كه آگاهيد و مي دانيد " . آنگاه اين آيه كريمه را تلاوت كرد : " يا ايها الناس انا خلقناكم من ذكر و انثي و جعلناكم شعوبا و قبائل لتعارفوا ان اكرمكم عندالله اتقيكم " پس از اين خطبه ، براي دوست و دشمن قطعي و مسلم شد كه تصميم علي قطعي است ، هر كس تكليف خود را فهميد ، آن كس كه مي خواست . وفادار بماند و فادار ماند و آن كس كه به چنين برنامه اي نمي توانست تن بدهد ، يا مانند عبدالله عمر كناره گيري و انزوا اختيار كرد و يا مانند طلحه و زبير و مروان تا پاي جنگ و خونريزي حاضر شد ( 1 ) .
1. شرح ابن ابي الحديد ، چاپ بيروت ، جلد 2 ، صفحه 273271 شرح خطبه . 90