122 گواهي ام علاء - داستان راستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

122 گواهي ام علاء

مسلمانان در مدينه مجموعا دو گروه بودند : گروه ساكنين اصلي ، و گروه كساني كه به مناسبت هجرت رسول اكرم به مدينه ، از خارج به مدينه آمده بودند . آنها كه از خارج آمده بودند " مهاجرين " ، و ساكنين اصلي " انصار " خوانده مي شدند . مهاجرين چون از وطن و خانه و مال و ثروت و احيانا از زن و فرزند دست شسته و عاشقاني پاك باخته بودند ، سرو سامان و زندگي و خانماني از خود نداشتند ؟ از اين رو انصار با نهايت جوانمردي ، برادران ديني خود را در خانه هاي خود پذيرايي مي كردند . حساب مهمان و ميزبان در كار نبود ، حساب يگانگي و يكرنگي بود . آنها را شريك مال و زندگي خود محسوب مي كردند و احيانا آنها را بر خويشتن مقدم مي داشتند ( 1 ) . عثمان بن مظعون يكي از مهاجرين بود كه از مكه آمده بود و در خانه يكي از انصار مي زيست . عثمان در آن خانه مريض شد . افراد خانه ، مخصوصا " ام علاء انصاري " كه از زنان با ايمان بود و از كساني بود كه از ابتدا با رسول خدا بيعت كرده بود ، صميمانه از او پرستاري مي كردند . اما بيماريش روز بروز شديدتر شد و عاقبت به همان بيماري از دنيا رفت . افراد خانه كاملا به قدرت ايمان و پايه عمل عثمان بن مظعون پي برده و دانسته بودند كه او براستي يك مسلمان واقعي بود . ميزان علاقه و محبت رسول اكرم را نسبت به او نيز به دست آورده بودند . براي هر فرد عادي كافي بود كه به موجب اين دو سند ، شهادت بدهد كه عثمان اهل بهشت است . در حالي كه مشغول تهيه مقدمات دفن بودند

1. و يؤثرون علي انفسهم و لو كان بهم خصاصه - قرآن كريم ، سوره حشر ، آيه . 10

/ 72