111 خوابي يا بيدار ؟ - داستان راستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

111 خوابي يا بيدار ؟

حبه عرني و نوف بكالي ، شب را در صحن حياط دارالاماره كوفه خوابيدند . بعد از نيمه شب ديدند اميرالمؤمنين علي عليه السلام آهسته از داخل قصر به طرف صحن حياط مي آيد ، اما با حالتي غير عادي : دهشتي فوق العاده اي بر او مستولي است ، قادر نيست تعادل خود را حفظ كند ، دست خود را به ديوار تكيه داده و خم شده و با كمك ديوار قدم بقدم پيش مي آيد و با خود آيات آخر سوره آل عمران را زمزمه مي كند : " ان في خلق السموات و الارض و اختلاف الليل و النهار لايات لاولي الالباب " - همانا در آفرينش حيرت آور و شگفت انگيز آسمانها و زمين و در گردش منظم شب و روز نشانه هايي است براي صاحبدلان و خردمندان . " الذين يذكرون الله قياما و قعودا و علي جنوبهم و يتفكرون في خلق السموات و الارض : ربنا ما خلقت هذا باطلا سبحانك فقنا عذاب النار " آنان كه خدا را در همه حال و همه وقت به ياد دارند و او را فراموش نمي كنند ، چه نشسته و چه ايستاده و چه به پهلو خوابيده ، و درباره خلقت آسمانها و زمين در انديشه فرو مي روند : پروردگارا اين دستگاه با عظمت را به عبث نيافريده اي ، تو منزهي از اينكه كاري به عبث بكني ، پس ما را از آتش كيفر خود نگهداري كن . " ربنا انك من تدخل النار فقد اخزيته و ما للظالمين من انصار " - پروردگارا ! هر كس را كه تو عذاب كني و به آتش ببري بي آبرويش كرده اي ، ستمگران ياراني ندارند .

" ربنا اننا سمعنا مناديا ينادي للايمان ان آمنوا بربكم قامنا ربنا فاغفرلنا ذنوبنا و كفر عنا سيئاتنا و توفنا مع الابرار " - پروردگارا ! ما نداي منادي ايمان را شنيديم كه به پروردگار خود ايمان بياوريد ، ما ايمان آورديم ، پس ما را ببخشاي و از گناهان ما در گذر ، و ما را در شمار نيكان نزد خود ببر . " ربنا و آتنا ما وعدتنا علي رسلك و لا تخزنا يوم القيامه انك لا تخلف الميعاد " - پروردگارا ! آنچه به وسيله پيغمبران وعده داده اي نصيب ما كن ، ما را در روز رستاخيز بي آبرو مكن ، البته تو هرگز وعده خلافي نمي كني . همين كه اين آيات را به آخر رساند از سر گرفت . مكرر اين آيات را در حالي كه از خود بيخود شده بود و گويي هوش از سرش پريده بود تلاوت كرد .

حبه و نوف هر دو در بستر خويش آرميده بودند و اين منظره عجيب را از نظر مي گذراندند ، حبه مانند بهت زدگان خيره خيره مي نگريست . اما نوف نتوانست جلو اشك چشم خود را بگيرد و مرتب گريه مي كرد . تا اين كه علي به نزديك خوابگاه حبه رسيد و گفت :

- " خوابي يا بيدار ؟ " - " بيدارم يا اميرالمؤمنين ، تو كه از هيبت و خشيت خدا اينچنين هستي پس واي به حال ما بيچارگان ! " اميرالمؤمنين چشمها را پايين انداخت و گريست ، آنگاه فرمود : - " اي حبه ! همگي ما روزي در مقابل خداوند نگهداشته خواهيم شد ، و هيچ عملي از اعمال ما بر او پوشيده نيست . او به من و تو از رگ گردن نزديكتر است ، هيچ چيز نمي تواند بين ما و خدا حائل شود " . آنگاه به نوف خطاب كرد : " خوابي ؟ " - " نه يا اميرالمؤمنين ، بيدارم مدتي است كه اشك مي ريزم " . - " اي نوف ! اگر امروز از خوف خدا زياد بگريي فردا چشمت روشن خواهد شد " . " اي نوف ! هر قطره اشكي كه از خوف خدا از ديده اي بيرون آيد درياهايي از آتش را فرو مي نشاند " .

" اي نوف ! هيچكس مقام و منزلتش بالاتر از كسي نيست كه از خوف خدا بگريد و به خاطر خدا دوست بدارد " . " اي نوف ! آن كس كه خدا را دوست بدارد و هر چه را دوست مي دارد به خاطر خدا دوست بدارد ، چيزي را بر دوستي خدا ترجيح نمي دهد ، و آن كس كه هر چه را دشمن مي دارد به خاطر خدا دشمن بدارد ، از اين دشمني جز نيكي ( 1 ) به او نخواهد رسيد . هرگاه به اين درجه رسيديد حقايق ايمان را با كمال دريافته ايد " . سپس لختي حبه و نوف را موعظه كرد و اندرز داد ، آخرين جمله اي كه گفت اين بود : " از خدا بترسيد ، من به شما ابلاغ كردم " . آنگاه از آن دو نفر گذشت و سر گرم احوال خود شد ، به مناجات پرداخت ، مي گفت : " خدايا اي كاش مي دانستم هنگامي كه از تو غفلت مي كنم تو از من رو مي گرداني يا باز به من توجه داري ؟ اي كاش مي دانستم در اين خوابهاي
طولانيم و در اين كوتاهي كردنم در شكر گزاري ، حالم نزد تو چگونه است ؟ " حبه و نوف گفتند : " به خدا قسم دائما راه رفت و حالش همين بود تا صبح طلوع كرد " ( 2 ) .

1. عبارت متن اين است : و من ابغض في الله لم ينل ببغضه خيرا ، و ظاهرا غلط است ، صحيح " الاخيرا " است .

2. بحار الانوار ، جلد9 ، چاپ تبريز ، ص 589 و الكني و الالقاب ، ذيل " البكالي " .

/ 72