125 كارهاي خانه - داستان راستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

125 كارهاي خانه

علي بن ابيطالب - عليه السلام - و زهراء مرضيه - سلام الله عليها - پس از آنكه با هم ازدواج كردند و زندگي مشترك تشكيل دادند ، ترتيب و تقسيم كارهاي خانه را به نظر و مشورت رسول اكرم واگذاشتند ، به آن حضرت گفتند : " يا رسول الله ما دوست داريم ترتيب و تقسيم كارهاي خانه با نظر شما باشد " . پيامبر ، كارهاي بيرون خانه را به عهده علي و كارهاي داخلي را به عهده زهراء مرضيه گذاشت . علي و زهرا از اينكه نظر رسول خدا را در زندگي خصوصي خود دخالت دادند و رسول خدا با مهرباني و محبت خاص از پيشنهاد آنها استقبال كرد و نظر داد ، راضي و خرسند بودند .

مخصوصا زهراء مرضيه از اينكه رسول خدا او را از كار بيرون معاف كرد خيلي اظهار خرسندي ، مي كرد . مي گفت : " يك دنيا خوشحال شدم كه رسول خدا مرا از سر و كار پيدا كردن با مردان معاف كرده است " . از آن تاريخ كارهايي از قبيل آوردن آب و آذوقه و سوخت و خريد بازار را علي انجام مي داد ، و كارهايي از قبيل آرد كردن گندم و جو به وسيله آسيا دستي و پختن نان و آشپزي و شستشو و تنظيم خانه به وسيله زهرا صورت مي گرفت . در عين حال علي - عليه السلام - هر وقت فراغتي مي يافت در كارهاي داخلي به كمك زهرا مي پرداخت . يك روز پيامبر به خانه آنان آمد و آنان را ديد كه با هم كار مي كنند . پرسيد كداميك از شما خسته تر هستيد تا من به جاي او كار كنم ، علي عرض كرد : يا رسول الله زهرا خسته است " .

رسول اكرم به زهرا استراحت داد و لختي خود به كار پرداخت . از آن طرف هر وقت براي علي گرفتاري يا مسافرت يا جهادي پيش مي آمد ، زهراء مرضيه كار بيرون را نيز انجام مي داد . اين روش همچنان ادامه داشت ، علي و زهرا كارهاي خانه خود را خودشان انجام مي دادند و خود را به خدمتكاري نيازمند نمي ديدند . تا آنكه صاحب فرزنداني شدند و كودكاني عزيز در كلبه محقر ولي روشن و با صفاي آنها چشم گشودند . در اين هنگام طبعا كار داخلي خانه زيادتر و زحمت زهرا افزون گشت . يك روز علي - عليه السلام - دلش به حال همسر عزيزش سوخت ، ديد رفت و روب خانه و كارهاي آشپزي جامه هاي او را غبار آلود و دودي كرده ، بعلاوه از بس كه با دستهاي خود آسيا دستي را چرخانيده دستهايش آبله كرده ، و بند مشك آب كه در مواقعي به دوش كشيده و از راه دور آورده روي سينه اش اثر گذاشته است .

به همسر عزيزش پيشنهاد كرد ، به حضور رسول اكرم برود و از آن حضرت خدمتكاري براي كمك خودش بگيرد . زهرا پيشنهاد را پذيرفت و به خانه رسول اكرم رفت . اتفاقا در آن وقت گروهي در محضر رسول اكرم نشسته و مشغول صحبت بودند . زهرا شرم كرد در حضور آن جمعيت تقاضاي خود را عرضه بدارد ، به خانه برگشت . رسول اكرم متوجه آمد و رفت زهرا شد ، فهميد كه دخترش با او كار داشته و چون موقع مقتضي نبود مراجعت كرده است . صبح روز بعد رسول اكرم به خانه آنها رفت ، اتفاقا علي و زهرا در آن وقت پهلوي يكديگر آرميده بودند و يك روپوش روي خود كشيده بودند . رسول خدا از بيرون اطاق با آواز بلند گفت : " السلام عليكم " . علي و زهرا از شرم جواب ندادند ، بار دوم گفت : " السلام عليكم " . باز هم سكوت كردند . سومين بار فرمود : " السلام عليكم " . رسول اكرم رسمش اين بود كه هرگاه به خانه كسي مي رفت ، از پشت در خانه يا در اطاق با آواز بلند سلام مي كرد ، اگر جواب مي دادند ، اجازه ورود مي خواست و اگر جواب نمي دادند .

تا سه بار سلام خود را تكرار مي كرد ، اگر باز هم جواب نمي شنيد مراجعت مي كرد . علي - عليه السلام - ديد اگر جواب سلام سوم پيغمبر را ندهند ، پيغمبر مراجعت خواهد كرد و از فيض زيارت آن حضرت محروم خواهند ماند ، از اين رو با آواز بلند گفت : " و عليك السلام يا رسول الله ، بفرماييد " . پيغمبر وارد شد و بالاي سر آنها نشست ، به زهرا گفت : " تو ديروز پيش من آمدي و برگشتي ، حتما كاري داشتي ، كارت را بگو ! " علي عرض كرد : " يا رسول الله اجازه بدهيد من به شما بگويم كه زهرا براي چه كاري آمده بود . من زهرا را پيش شما فرستادم . علتش اين بود من ديدم كارهاي داخلي خانه زياد شده و زهرا به زحمت افتاده است ، دلم به حالش سوخت ، ديدم رفت و روب خانه و پاي اجاق رفتن ، جامه هاي زهرا را غبار آلود و دودي كرده ، دستهايش در اثر گرداندن آسيا دستي آبله كرده ، بند مشك آب روي سينه اش اثر گذاشته است . گفتم بيايد به حضور شما تا مقرر فرماييد از اين پس ما خدمتكاري داشته باشيم كه كمك زهرا باشد " . رسول اكرم نمي خواست كه زندگي خودش يا عزيزانش از حد فقراء امت - كه امكانات خيلي كمي داشتند - بالاتر باشد ، زيرا مدينه در آن ايام در فقر و احتياج به سر مي برد .

مخصوصا عده اي از فقراي مهاجرين با نهايت سختي زندگي مي كردند . از آن طرف با روحيه دخترش زهرا آشنايي داشت و مي دانست زهرا چقدر شيفته عبادت و معنويت است و ذكر خدا چقدر به او نيرو و نشاط مي دهد از اين جهت فرمود : " ميل داريد چيزي به شما ياد بدهم كه از همه اينها بهتر باشد ؟ " - " بفرماييد ، يا رسول الله ! " - " هر وقت خواستيد بخوابيد ، سي و سه مرتبه ذكر سبحان الله و سي سه مرتبه ذكر الحمدلله و سي و چهار مرتبه ذكر الله اكبر را فراموش نكنيد . اثري كه اين عمل در روح شما مي بخشد ، از اثر كه يك خدمتكار در زندگي شما مي بخشد بسي افزونتر است " . زهرا كه تا اين وقت هنوز سر را از زير روپوش بيرون نياورده بود ، سر را بيرون آورد و با خوشحالي و نشاط سه بار پشت سر هم گفت : " به آنچه خدا و پيغمبر خشنود باشند خشنودم " ( 1 ) .

1. بحار ، جلد 10 ، صفحه 25 - . 24

/ 72