121 خيار فروش - داستان راستان جلد 2

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

داستان راستان - جلد 2

مرتضی مطهری

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

121 خيار فروش

در قرن دوم هجري ، مسئله سه طلاقه كردن زن در يك مجلس و يك نوبت ، مورد بحث و گفتگوي صاحب نظران بود . بسياري از علماء و فقهاي آن عصر معتقد بودند كه سه طلاق در يك نوبت - بدون اينكه رجوعي در ميان آنها فاصله شود - درست است . اما علما و فقهاي شيعه به پيروي از امامان عاليقدر خود اينچنين طلاقي را باطل و بي اثر مي دانستند . فقهاي شيعه مي گفتند سه طلاق كردن زن در صورتي درست است كه در سه نوبت صورت گيرد ، به اين معني كه مرد زن را طلاق دهد و سپس رجوع كند ، دوباره طلاق دهد ، باز رجوع كند ، آنگاه براي سومين نوبت طلاق دهد . در اين هنگام است كه حق رجوع در عده از مرد سلب مي شود . بعد از عده نيز حق ازدواج مجدد ندارد ، مگر بعد از آنكه تشريفات " محلل " صورت گيرد .

يعني آن زن با مرد ديگري ازدواج كند و با يكديگر آميزش كنند ، بعد ميانشان به طلاق يا وفات جدايي بيفتد . مردي در كوفه ، زن خود را در يك نوبت سه طلاقه كرد و بعد از عمل خود پشيمان شد ، زيرا به زن خود علاقه مند بود و فقط يك كدورت و شكر آب جزئي سبب شده بود كه تصميم جدايي بگيرد . زن نيز به شوهر خود علاقه داشت . از اين رو هر دو نفر به فكر چاره جويي افتادند . اين مسئله را از علماي شيعه استفتاء كردند ، همه به اتفاق گفتند ، چون سه طلاق در يك نوبت واقع شده باطل و بي اثر است ، و بدين علت شما هم اكنون زن و شوهر قانوني و شرعي يكديگر هستيد .

اما از طرف ديگر ، عامه مردم به پيروي از ساير علما و فقها مي گفتند ، آن طلاق صحيح است . و آنها را از معاشرت يكديگر بر حذر مي داشتند . مشكله عجيبي پيش آمده بود ، پاي حلال و حرام در امر زناشويي در ميان بود . زن و شوهر هر دو مايل بودند كه مثل سابق به زندگي خود ادامه دهند ، اما نگران بودند كه نكند طلاق صحيح باشد و آميزش آنها از اين به بعد حرام ، و فرزندان آينده آنها نامشروع باشند . مرد تصميم گرفت به فتواي علماي شيعه عمل كند و طلاق واقع شده را " كان لم يكن " فرض كند . زن گفت تا خودت شخصا از امام صادق اين مسئله را نپرسي و جواب نگيري دل من آرام نمي گيرد . امام صادق - عليه السلام - در آن وقت در شهر قديمي حيره ( نزديك كوفه ) به سر مي برد . مدتي بود كه سفاح ، خليفه عباسي ، آن حضرت را از مدينه احضار و در آنجا او را به حال توقيف و تحت نظر نگاه داشته بود ، و كسي نمي توانست با امام رفت و آمد كند يا هم سخن بشود . آن مرد هر نقشه اي كشيد كه خود را به امام برساند موفق نشد . يك روز كه در نزديكي توقيفگاه امام ايستاده بود و در انديشه پيدا كردن راهي براي راه يافتن به خانه امام بود ، ناگهان چشمش به مردي دهاتي از مردم اطراف كوفه افتاد كه ، طبقي خيار روي سر گذاشته بود و فرياد مي كشيد : آي خيار ! آي خيار ! با ديدن آن مرد دهاتي ، فكري مثل برق در دماغ وي پيدا شد .

رفت جلو و به او گفت : " همه اين خيارها را يك جا به چند مي فروشي ؟ " - " به يك درهم " . - " بگير اين هم يك درهم " . آنگاه از آن مرد دهاتي خواهش كرد چند دقيقه روپوش خود را به او بدهد بپوشد و قول داد بزودي به او برگرداند . مرد دهاتي قبول كرد . او روپوش دهاتي را پوشيد و نگاهي به سراپاي خود انداخت ، درست يك دهاتي تمام عيار شده بود . طبق خيار را روي سرگذاشت و فرياد " آي خيار ! " " آي خيار " را بلند كرد ، اما مسير خود را در جهت مطلوب يعني از جلو خانه امام صادق قرار داد . همينكه به مقابل خانه امام رسيد ، غلامي بيرون آمد و گفت آهاي خيار فروش بيا اينجا . با كمال سهولت و بدون اينكه مأمورين مراقب متوجه شوند ، خود را به امام رساند امام به او فرمود : - " مرحبا خوب نقشه اي به كار بردي ! حالا بگو چه مي خواهي بپرسي ؟ " - " يا ابن رسول الله ! من زن خود را در يك نوبت سه طلاقه كرده ام ، با اينكه از هر كس از علماي شيعه پرسيده ام همه گفته اند اين چنين طلاقي باطل و بي اثر است ، باز قلب زنم آرام نمي گيرد ، مي گويد تا خودت از امام سؤال نكني و جواب نگيري من قبول نمي كنم . از اين رو با اين نيرنگ خودم را به شما رساندم تا جواب اين مسئله را بگيرم " . - " برو مطمئن باش كه آن طلاق باطل بوده است ، شما زن و شوهر قانوني و شرعي يكديگر هستيد " ( 1 ) .

1. بحارالانوار ، جلد 11 ، چاپ كمپاني ، صفحه . 154

/ 72