نگاهي به مناقب خلفاء ثلاثه - ترجمه الغدیر جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 18

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نگاهي به مناقب خلفاء ثلاثه

اين نطق گرانقدرنظر حضرتش را درباره حكومتهاى سه گانه اى كه پس از رسول اكرم "ص" برقرار گشته باز مينمايد، و هر جمله اش گواه است بر اين كه از عصمت ادعائى بى نصيب بوده اند، و اين " معصومان " را با همه زواياى حيات و خصوصياتشان بتماشا ميگذارد. در نامه اى هم كه به معاويه نوشته تصويرى دقيق و روشن از آنها پرداخته است، ميگويد: " سخن از خوددارى و پا بدامن كشى من در برابر خلفا گفته اى و حسادتم و تجاوز مسلحانه ام به آنها. درباره تجاوز مسلحانه بايد بگويم پناه بر خدا اگر چنين باشد اما اين كه من از آنها نفرت داشتم بخدا قسم اين چيزى است كه در برابر مردم از آن عذرخواهى نخواهم كرد. سخن از تجاوزم بر عثمان گفته اى و اين كه پاس خويشاونديش را نداشته ام، حقيقت اين است كه عثمان به رويه اى كه ميدانى عمل كرد و مردم با او چنان كردند كه به اطلاعت رسيده است ". همچنين در نطقى كه پس از تصميم به لشكركشى به بصره ايراد كرد: " خدا چون پيامبرش را از دنيا ببرد قبيله قريش بزيان ماحكومت را به خويش اختصاص داد و ما رااز دسترسى به حقى كه از عموم مردم نسبت به آن سزاوارتر بوديم دور ساخت. ديدم شكيبائى ورزيدن بر آن حال برترى دارد بر اين كه سبب تفرقه اعتقادى مسلمانان و ريخته شدن
خونشان فراهم آيد آنهم در شرايطى كه مردم تازه مسلمانند و دين هنوز برروح آنان نقش نبسته و با كمترين تزلزل به تباهى ميگرايد و با اندك شكافى بر ميدرد. در نتيجه، عده اى متصدى حكومت گشتند كه در كار حكومت كوشش فكرى و استنتاجى نمى نمودند. سپس به سراى مكافات رخت كشيدند و خداعهده دار بررسى كارهاى بد آنها و صاحب

- اختيار گذشت از لغزشهاى آنها است. " و نيز در اين گفتارش: " بهنگام درگذشت پيامبر "ص" هيچكس راسزاوارتر و ذيحق تر از خويش براى تصدى حكومت نميديدم، اما مردم با ابوبكر بيعت كردند، پس منهم مثل آنها بيعت كردم. بعد ابوبكر مرد و ميديدم كه هيچكس سزاوارتر و ذيحق تر از من به تصدى حكومت نيست، اما مردم با عمر بن خطاب بيعت نمودند، در نتيجه منهم مثل آنها بيعت كردم. آنگاه عمر مرد و هيچكس را سزاوارتر وذيحق تر از خويش به تصدى حكومت نميديدم، اما او مرا يكسهم از شش سهم داد و بعد مردم با عثمان بيعت كردند ". همچنين گفتارش روزى كه ابوبكر

- آزاده شده اش

- قنفذ را نزدوى فرستاده گفت برو و على را بگو نزدمن بيايد. چون به خدمت على "ع" رسيد حضرتش پرسيد: چه ميخواهى؟ گفت: خليفه رسولخدا ترا نزد خويش ميخواند. على "ع" فرمود: خيلى زود به تكذيب رسولخدا پرداخته ايد " قنفذ " پيام وى را به ابوبكر رسانيد. ابوبكر گفت: دوباره نزد او برو و بگو امير المومنين ترا نزد خويش ميخواند تا با او بيعت كنى، رفته پيغام را ببرد. على "ع" چون پيغامش را شنيد بانگ برداشت كه پناه بر خدا ادعائى بگزاف و بناحق ميكنند...

و ديگر فرمايشاتش كه ما را بر حقيقت امر و بر نظر امير المومنين على بن ابيطالب "ع" به حكام سه گانه آگاه ميسازد.





/ 167