كشته شدن عثمان - ترجمه الغدیر جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 18

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نكته قابل توجه

در يكى از اين روايات تاريخى

- و دقيقا در آخرى

- مى بينيم كه نيار بن عبد الله اسلمى از جمله ياران عثمان شمرده شده است و اين را ابن كثير و امثالش بدانسبب مرتكب گشته اند كه شماره مدافعان خليفه را زياد جلوه دهند. در حاليكه ميدانيم وى مرد بزرگ و سالخورده اى بوده كه براى ارشاد و نصحيت عثمان بپا خاسته و نوكر مروان او را به تير زده و كشته و جنگ معروف در اطراف خانه عثمان با همين تجاوز و تعرض مسلحانه آغاز گشته است، زيرا مردم قاتل او را از عثمان خواسته اند تا قانون كيفر اسلام را درباره اش بمورد اجرا گذارند، و چون از انجام تقاضاى حقه آنان سرپيچى نموده خشمگين گشته و او را بعنوان حامى قاتل و جانى مورد حمله قرار داده اند.

كشته شدن عثمان

طبرى و ديگر مورخان از قول يوسف بن عبد الله بن سلام مينويسد: " عثمان در حاليكه محاصره بود و مردم خانه اش را از هر سو در بر گرفته بودند در برابر مردم ظاهر شد و چنين گفت: شما را به خداى عز و جل سوگند ميدهم كه مگر نميدانيدهنگام درگذشت اميرالمومنين عمر بن خطاب

- رضى الله عنه

- از خدا بدعا خواستيد كه برايتان
خير پيش آورد و كارى كند كه باتفاق آرا بهترين شخص انتخاب شود؟ يا ميخواهيدبگوئيد خدا دعاى آنها را اجابت ننموده، و با اين سخن به خداى منزه اهانت روا داريد؟ در حاليكه ميدانيددر آنهنگام از ميان بشر فقط شما اهل دين خدا بوديد و هنوز وحدت آراء و اتحاد سياسى خود را از دست نداده بوديد. يا ميخواهيد بگوئيد: خدا دينش را بى اهميت شمرده مورد بى اعتنائى قرار داد و التفاتى باين ننموده كه چه كسى عهده دار دينش ميشود؟ در حاليكه دين "اسلام" در آنهنگام وسيله پرستش خداى يگانه بود و هنوز پيروانش دسته دسته نشده بودندتا يكديگر را واگذارند و مورد بيمهرى قرار دهند. يا ميگوئيد: تعيين من بصورت مشورتى صورت نگرفته است؟ و خود را بناروا برترى داده ايد "و به مقام حكومت نشانده ايد" و خدا امتى را كه در برابرش سر بنافرمانى برداردبه خود او واميگذارد، و چون در تعيين زمامدار مشورت نشده و از آنچه مايه ناخشنودى خداست پرهيز نگشته چنين شده است. يا ميگوئيد خدا نميدانست عاقبت كار و حكومتم چه خواهد شد؟ باين ترتيب كه در قسمتى از "دوره" حكومتم درستكار و مورد خشنودى دينداران بودم ولى بعدا كارهائى در حكومت از من سرزده كه خدارا به خشم مياورد و شما را نيز به خشم مياورد. و از كارهاى اخير روزى كه خدا مرا برگزيد و خلعت افتخار آميز "خلافت" پوشانيد خبر نداشت. شما را بخداوند قسم ميدهم آيا سوابق خوب مرا و كارهاى نيكوئى را كه قبلا انجام داده ام بياد نداريد، آن وظائفى كه در برابر خدا داشتم و وظيفه جهاد با دشمنانش را انجام داده ام و خدا بر انجامش گواهى داد؟ وظيفه همه كسانى كه پس از من بيايند اين است كه به افتخار آن انجام وظائف اعتراف داشته باشند.

دست نگهداريد،و مرا نكشيد. زيرا فقط سه گونه شخص را ميتوان كشت:

1 - مردى كه با داشتن همسر مرتكب زنا شود

2 - پس از مسلمانى كافر شود

3 - كسى را بدون اين كه قاتل باشد بقتل رساند. بنابراين اگر شما مرا بكشيد شمشير رابر گردن خويش نهاده ايد و خدا آن شمشير را تا به قيامت از ميان بر نخواهد داشت. مرا نكشيد، چون اگر مرا بكشيد پس از من هرگز بحال جماعت نماز نخواهيد گذاشت و پس از
من هرگز مال غنيمتى ميان شما تقسيم نخواهد شد و هيچگاه خدا اختلاف را ازميان شما نخواهد زدود.

/ 167