نامه اش به مردم استانها و شهرستانها - ترجمه الغدیر جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 18

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

نامه اش به مردم استانها و شهرستانها

طبرى و ديگر مورخان مينويسند: " عثمان در نامه هايش به اهالى شهرستانها از آنها استمداد كرد و نوشت:

بسم الله الرحمن الرحيم

پس از سپاس و ستايش پروردگار... خداى عز و جل محمد را براستى و با آئين راستين بمثابه بشارت دهده و بر حذر دارنده فرستاد تا پيام و اوامر خدا را به خلق رسانيد و در حالى درگذشت كه رسالتش را بپايان رسانده بود و ازخويشتن كتاب خدا را بر جاى نهاده كه در آن حلال و حرام و امورى كه مقدر گشته بيان شده است امورى كه بندگان "خدا" خوش ميدارند و ناخوش. آنگاه ابوبكر

- رضى الله عنه

- جانشين گشت و عمر رضى الله عنه. بعد من بدون اينكه اطلاع داشته يا تقاضا كرده باشم بعضويت شورا تعيين گشتم و اين در حضور امت و در برابرش بود. سپس باتفاق آراى اعضاى شورا و در حضور همه شان و در برابر مردم بدون اين كه تقاضا كنم يا دوستى و محبتى در آن تاثير داشته باشد به خلافت برداشته شدم. مردم را بروشى اداره كردم كه مورد قبولشان بود و آنرا منكر نميشمردند. و در حكومت، تابع "قوانين و اصول اسلام يا اصحاب" بودم نه آن كه ديگران را به تبعيت خويش درآورم، پيرو احكام اسلامى بودم نه بدعت گذار. راه جوى بودم نه اينكه خود را بزور چنان بنمايم. تا آنگاه كه كارها بانجام رسيد و بدخواهى و بدكارى در متصفاتش به جنبش درآمد بدون اين كه جرمى مرتكب شده يا خلافى نموده باشم كينه ها و خواستهاى ناروامتوجه من گشت البته باستثناى امضاى آن نامه كه مرا متهم به نوشتنش ميكنند. اينها بدنبال مقصودى ديگرندو بظاهر چيز ديگرى را عنوان ميسازند وهيچ دليل و مستمسكى هم ندارند. كارهائى را انتقاد ميكنند كه خودشان قبلا بان رضايت داده اند و كارهائى ديگر را كه

بشهادت مردم مدينه جز بهمان گونه كه من عمل ميكنم مصلحت نيست كه عمل شود. من در برابر اين انتقادات سالهاست صبر و شكيبائى نموده ام و همينطور تماشا ميكنم و مى شنوم و عكس العملى نشان نميدهم. بر اثر آن، گستاخيشان زيادتر شده و عصيان آنها در برابر خدا به جائى رسيده كه بر من

- كه در پناه و همسايگى پيامبر خدا "ص" هستم و در حريم و منطقه امان و در سرزمين هجرت

- يورش آورده اند. بدينسان آنها قبائل مشرك و جنگجوئى را ميمانند كه در جنگ معروف احزاب به ما يورش آوردند يا آنها را كه در احد به ما حمله ور گشتند، و تنها فرقشان با آنها اظهارت زبانى ايشان است. بنابراين هر كس ميتواند خودش را به من برساند بسرعت به من بپيوندد.

وقتى نامه به مردم شهرستانها رسيد باهر وسيله و ستورى كه در اختيار داشتند براى يارى عثمان بسوى او شتافتند. معاويه، حبيب بن مسلمه فهرى را بسيح كرد و عبد الله بن سعد، معاويه بن خديج را و از اهالى كوفه قعقاع بن عمرو رهسپار گشت... "

/ 167