باز نگاهي به روايات صحيح بخاري و مسلم
دگرباره بيائيد تا آنچه را مولفان دو " صحيح " براى رسولخدا ثابت شمرده اند با آنچه احمل حنبل از قول حسن بصرى درباره پر شرمى عثمان ثبت كرده مقايسه و مقارنهنمائيم. ميگويد: " عثمان اگر در خانه در بسته اى ميبود براى ريختن آب و شستن تن خودش را لخت نميكرد از بس با حيا بود ". آن شرم و حياى پيامبر و معلم بزرگ عصمت و عفت و پاكى را ببينيد و اين حياى زاده شجره معروفه اى كه در قرآن وصف گشته است، و ملاحظه فرمائيد تفاوت آن دو از كجاست تا بكجا
آيا اين همان پيامبر پر افتخار و ارجمندى نبوده است كه وقتى معاويه بن حيده از او پرسيد: اى پيامبر خداقسمت ممنوعه و پوشيدنى بدنمان كجاست و آن قسمت كه ميتوان نپوشاند كدام؟ فرمود: قسمت ممنوعه و پوشيدنى بدنت را از همه باستثناى همسر يا كنيزت بپوشان. پرسيد: در صورتيكه چند مردبا هم بودند چطور؟ فرمود: اگر توانستى كارى كنى كه هيچكس آنرا نبيند نگذار كسى ببيند. پرسيد: اگركسى تنها بود چطور؟ فرمود: شرم نمودن از خداى تبارك و تعالى شايسته تر و واجب تر است. مى بينيم چندان در پوشاندن قسمتهاى ممنوعه و پوشيدنى بدن اصرار ورزيده كه حتى رضايت نداده انسان در تنهائى خويشتن را برهنه نمايد، از شرمسارى در برابر خداى تعالى. اين اصرار و تاكيد، بعضى فقيهان را بر آن داشته كه معتقد شوندحتى در مستراح بهيچوجه نبايد لخت و عريان گشت. حال چگونه مولفان دو " صحيح " مى پندارند خودش پيش چشم مردم و در حاليكه خداى بينا نگران بوده لخت و برهنه شده است؟ هر گاه چنين چيزى را فرض نمائيم - گرچه فرض محال است - آن حياى دوشيزه وار كجا خواهد رفت " و شرم نمودن از خدا؟ پناه مى برم به تو اى خدا و آمرزش مى طلبم ازتو، اين بهتانى سهمگين است
آيا " بخارى " و " مسلم " پنداشته اند كه شرم و حيا پس از اين وقايع و رسوائيها بناگهان در وجود پيامبر اكرم پيدا شده و از آن هنگام كه وجودمباركش از بوته تقدس
و طهارت فرا آمده چون غريزه اى در وى نبوده است؟ هر گاه چنين پنداشته باشند پندارى خام به ذهن راه داده اند، زيرا حقيقت ثابت و مسلم درباره اش اين است كه وى آن هنگام كه آدم در ميان روح و جسد بسر ميبرده پيامبر بوده است و غرايز شرافتمندانه و ستوده از همان عهد و دوران ديرين وى را در بر گرفته و با ذرات وجودش در آميخته بوده است و بدانسان مانده در عالم انوار و نيز در عالم جنين، و در ادوار تكامل جسمانيش از شيرخوارگى گرفته تا به كودكى و جوانى و سالخوردگى،آن روز كه به دنيا آمده وآن روز كه در گذشته و روزى كه برانگيخته گردد.