بررسى تمجيد و تعريفها كه براى عثمان ساخته اند - ترجمه الغدیر جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 18

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

بررسى تمجيد و تعريفها كه براى عثمان ساخته اند

تا اينجا صفحه اى از زندگانى عثمان را از نظر گذرانديم، صفحه اى كه نميدانم صفحه سپيد حيات اوست يا سياه تر از ديگر صفحاتش؟ بهر حال، كسى كه آنرا به تحقيق
از نظرگذرانده و مورد تامل و دقت قرار داده باشد به روحيات و پايه و مقامش پى برده است. به تفصيل بر گذاردن آن نيز بهمين جهت بود، تا در اثناى كاوش و پژوهش و سنجش، مقياس و شناختى بدست آمده باشد و ما را در بررسى و ارزشيابى رواياتى كه درباره اش هست بكار آيد، و بتوانيم در پرتوآن و با شناخت قطعى و دقيقى كه از اوبعمل آورده ايم آنها را بسنجيم و تكليفشان را معين نمائيم، هر چه را با آن جور و اندازه آمد ثابت بدانيم و نگاهداريم و هر چه را ناجور و بى قواره به دور افكنيم خاصه رواياتى راكه در تمجيد و در فضائلش هست و بسيارى را از روى مبالغه و غلو ساخته اند.

آنچه تاكنون آورديم از زشتخوئى و بدسرشتى و خلافكاريش و مواردى كه تن بن غرائز و اميالش سپرده يا بدكردارى نموده و در حكومت و اداره خشونت و بيداد بخرج داده و راه نه ازدين بلكه از شهوت جسته و سر از قانون اسلام پيچيده و پستى نموده و سست رائى و بد زبانى و ديگر كارها كه هم ناپسند است و هم بد عاقبت و مايه كيفر آخرت، به هيچ محققى مجال اين را نميدهد كه رواياتى را كه در فضائل و مكارم وى به دروغ ساخته و رواج داده اند باور دارد خواه سند آنها سست باشد و خواه محكم چنانكه آراء و نظريات اصحاب پيش كسوت پيامبر اكرم "ص"

- كه پيشتر در همين جلد

- از نظرتان گذشت مجالى براى اين باقى نميگذارد كه بحث از صحت آن روايات ساختگى كه در تمجيد و تعريف عثمان هست پيش آيد تا چه رسد به بحث از اثبات آن در مضمون آن روايات دروغين خواه آنها كه "مرسل" است و سندش ناتمام و خواه آنها كه "مسند" و كامل است تمايلات هوسناك و غرضورزى مشتى بصرى يا شامى را مى بينيد كه غالبا نقل و روايت خويش را به بردگان آزاده شده عثمان يا بافراد خانواده بى اعتبارش ميرسانند، و همين ميرساند كه از ساخته هاى معاويه بنفع عثمان است بنفع خليفه اى كه حكومتش را نرده بان وصول به سلطنت و لذت كرده بود. معاويه خروارها سيم و زر خرج ميكرد تا احاديثى در فضيلت و تمجيد افراد خانواده اش

- همان شجره اى كه قرآن وصفش كرده

- يعنى بنى اميه عموما و شاخه خانواده ابى العاص مخصوصا بسازند. متن بيشتر اين روايات جعلى بقدرى سست و رسوا است كه هر گونه تلاش براى توجيه و تصحيح آنرا به باد ميدهد و بى اساس و پوچى و كذب خود را ثابت ميدارد.
اينك پاره اى از آن روايات جعلى:

1 - مسلم و احمد بن حنبل از طريق عقيل اموى از ليث عثمانى از يحيى بن سعيد اموى از سعيد بن عاص پسر عموى عثمان از قول عثمان و عائشه چنين روايتى ثبت كرده اند: " رسول خدا "ص" در بستر آرميده و جامه عائشه را بروى خود پوشيده بود. در اين حال ابوبكر اجازه ورود خواست. اجازه يافت. مطلب خود را بعرض رسانيد و برفت. بعد عمر اجازه ورود خواسته و پيامبر "ص" در همان حال به او اجازه داد تا آمده مطلب خود را عرض كرده برفت.عثمان ميگويد: در اين هنگام من اجازه خواستم. پيامبر "ص" بنشست وبه عائشه گفت: لباست را جمع و جور كن.من مطالبم را با او در ميان گذاشتم، و برفتم. عائشه به پيامبر "ص" گفت: چطور شد وقتى ابوبكر و عمر

- رضى الله عنهما

- آمدند نگران نشدى آنطور كه بهنگام آمدن عثمان شدى؟ پيامبر خدا "ص" فرمود: عثمان مردى با حيا است، و ترسيدم اگر در آن حال به او اجازه دهم با من ملاقات كند مطلب خود را عرضه ندارد. "

2 - مسلم و ديگر محدثان از طريق عائشه چنين روايت كرده اند: " پيامبر خدا "ص" در خانه من آرميده و ساق پا و قسمتى از بالاى زانويش عريان بود. ابوبكر از او اجازه خواست. اجازه داد و در همان حال بود، و با او گفتگو كرد. بعد عمر اجازه خواست. درهمان حال به او اجازه داد و با او گفتگو كرد. آنگاه عثمان اجازه خواست. پيامبر خدا "ص" بنشست و لباسش راجمع و جور كرد. چون برفت عائشه

- رضى الله عنها

- گفت: ابوبكر وارد اطاق شد دست پاچه نشدى و اهميتى به او ندادى. عمر وارد شد دست پاچه نشدى و اهميتى به او ندادى. اما وقتى عثمان وارد شد نشستى و لباسهايت را درست كردى؟ فرمود: من از مردى كه فرشتگان از وى شرم مينمايند شرم مينمايم. "
بخارى حديثى در تمجيد عثمان به ثبت رسانده و در حاشيه اش مينويسد: " عاصم مى افزايدكه پيامبر "ص" در جائى كه آب در آن بود نشسته و زانوها يا يكى از زانوهايش را عريان كرده بود. چون عثمان وارد شد زانوى خويش را پوشاند. " ابن حجر در " فتح البارى " مينويسد: " ابن التين ميگويد: داودى اين روايت را نامعلوم و نادرست دانسته و گفته كه اين روايت مربوط به اين حديث نيست و راويان آن حديثى را در حديث ديگرى مخلوط كرده اند. آن حديث چنين است: ابوبكر نزد پيامبر "ص" كه در خانه اش بود و بالاى زانويش را عريان كرده بود آمده نشست، بعد عمر آمد. سپس وقتى عثمان آمد پيامبر "ص" بالاى زانوى خويش را پوشاند... "

/ 167