نگاهى به نامه هاى عثمان
اين نامه هاچيزهائى در بر دارد كه براى برانگيختن عواطف مسلمانان و عكس العمل آنان عليه نويسنده اش كفايت ميكند، و اگر كسى هيچ سوء سابقه اى نداشته و فقط همين چيزها را نوشته باشد مسلمانان عليه او خواهند شوريد و تا او را به كيفر مناسب و مسلم نرسانند از پا نخواهند نشست. از نوشته هايش يكى اين حرف است درباره مهاجران و انصار - كه مردم مدينه را تشكيل ميدادند: "مردم مدينه كافر گشته اند و سر از فرمانم پيچيده و پيمان بيعت را گسسته اند. "
و اين حرفش درباره ايشان:
" آنها قبائل مشرك و جنگجوئى را ميمانند كه در جنگ معروف احزاب به ما يورش آوردند يا آنها را كه در احد به ما حمله ور گشتند. "
مقصودش مهاجران و انصار است اصحاب پيامبر اكرم "ص" كه همه اهل سنت متفقند بر اين كه آنان اشخاصى عادل و راسترو بوده اند، و چندان در اين نظر اصرار ورزيده و فرارفته اند كه بيش از آن امكان ندارد،و تا امروز به هر سخنى كه از اصحاب پيامبر "ص" رسيده باشد استناد و استشهاد و استدلال ميكنند و هر سخن وعمل ايشان را در مسائل و احكام دينى حجت ميشمارند و در آن طراز و پايه ميدانند كه سنت
پيامبر خدا "ص" هست. اين اعتماد و اتكا از آنجهت است كه به ايمان ايشان باور داشته و از عدالت و راستروى آنان كاملا مطمئن هستند و معتقدند كه هر قدمى برداشته اند در پرتو هدايتى بوده است كه از روش مسلم پيامبر گرامى تابيده است و درست در همان راه پيامبر "ص" رفته اند و هر چه انجام داده اند باستناد گفتار و كردار آن حضرت بوده است. حال آيا براى كسى كه چنين ايمان و عقيده اى درباره اصحاب پيامبر "ص" دارد ناگوارتر و گران تر از اين چيزى هست كه به آنان چنين دشنامى بدهند و چنين تهمتى بزنند و بگويند آنان مثل قبائل مشرك و جنگجوئى هستند كه به اسلام و پيامبرش حمله آوردند، و آنان كافر گشته اند؟ آيا چيزى هست كه بيش از اين حرمت وشكوه آنان را بيالايد و براى ايشان اهانت آورتر از اين باشد؟ كسانى كه چنين عقيده اى درباره اصحاب پيامبر "ص" دارند اگر از اين حرفها و ناسزاهاى عثمان بخشم نيايند و بر او نياشوبند بايد گفت عاطفه و احساس دينى ندارند و از حماسه اسلامى بى بهره اند و ذره اى شهامت اصولى و غيرت و حس دفاع از حق و حقيقت در وجودشان نيست و از خيلى ارزندگى ها وارزنده ها تهيدست و بى نصيبند. بهمين سبب بود كه اصحاب پيامبر "ص"وقتى از اين نامه ها عثمان اطلاع يافتند بر مخالفت و ضديت خويش افزودند و عرصه را بر او تنگ ساختند.
وانگهى در نامه اش شكايت از اين دارد كه مهاجران و انصار - كه همان مردم مدينه اند - سر از فرمانش پيچيده اند. در حاليكه ميدانيم مسلمانان فقط موظفند گذشته از خدا و پيامبر، از امامى فرمان برند كه به قرآن و سنت رفتار ميكند. و كسانى كه بر عثمان شوريده و همداستان شده بودند و همه اصحاب اتفاق نظر داشتند در اين كه عثمان مطابق قرآن و سنت عمل نميكند و از آنها منحرف گشته است. در اينصورت موظف به چه فرمانبردارى يى بوده اند؟ و شكايت از كدام نافرمانبردارى دارد.
همچنين دم از نقض بيعتشان ميزند. در حاليكه بيعت پيمانى دو جانبه است و هر جانب بموجب آن تعهداتى دارد كه اگر از ايفاى آن خوددارى نمايد نميتواند از طرف ديگر تقاضاى ايفاى تعهداتش را كند. اما وقتى عثمان تعهداتش را زير پا گذاشته و از
عمل بموجب قرآن و سنت و روش دو خليفه پيشين سرباز زده و منحرف گشته و با اين كار عملا پيمان بيعتش را گسسته است چگونه از مسلمانان ميخواهد پيمان بيعتش را حرمت داشته و به تعهد خويش دائر بر فرمانبردارى از او پايبند بمانند؟ همه مخالفت و كوششهاى مسلمانان و اصحاب اين بوده كه چرا او از قرآن و سنت منحرف گشته و آنهارا در عمل زير پا نهاده يعنى نقض بيعت كرده است. آنوقت عثمان پس از اينهمه سر و صدا وفعاليت وسيع سرتاسرى كشور دم از اين ميزند كه مسلمانان و نه او نقض بيعت كرده اند.