تاملى در اين روايات - ترجمه الغدیر جلد 18

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 18

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

تاملى در اين روايات

اينها يك سلسله روايت است متضمن اين معنا كه گويا رسول اكرم "ص" به عثمان سفارشى كرده است. در جعل اينها يك مشت حقه باز و دغلكار همكارى كرده اند نامهائى كه در سند آنها به چشم مى خورد يا اموى است يا شامى و بصرى، يا هواخواه عثمان كه به سرور خاندان پيامبر "ص" مولاى متقيان حمله ميكرده است، بالاخره كسانى كه يا درنقل حديث " ضعيف " هستند يا " كذاب "و دروغساز و " متروك " و مطرود و بى اعتبار. بعلاوه، متن آنها معيوب تراز سند است. زيرا صحت متن آنها مستلزم اين است كه همه اصحاب پيامبر "ص" از عدالت و پاكدامنى بدور باشند. لازمه تصديق آن روايات، بى عدالتى اصحاب است چه در چندين روايت چنين آمده كه كسانى كه عليه عثمان برخاسته اند و جنبش كرده اند و خواستارعزلش شده اند جمعى منافقند. و در بعضى از آنها اينطور است: " عثمان ويارانش در آنروز بر حق خواهند بود " و " اين امين و يارانش را داشته باشيد ". ضمنا ميدانيم كسانى كه عليه او بر خاسته اند و جنبش كرده و خواستار عزلش بوده اند عبارتند از همه اصحاب از مهاجران گرفته تا انصارباستثناى سه نفر: زيد بن ثابت، حسان بن ثابت، اسيد الساعدى. با آنها بعلاوه كعب بن مالك، همراه عده اى اوباش اموى. با وجود اين، آن جماعت كه معتقد به عدالت و راستروى اصحاب پيامبراند چگونه ممكن است اين روايات را كه بى عدالتى و نفاق مهاجران و انصار و اكثريت قريب به اتفاق اصحاب را ايجاب مى نمايد تصديق كنند؟ اساسا هيچ خردمند ديندارى چنين كارى نميتواند بكند؟ زيرا به عظمت و شكوه بسيارى از اصحاب پى برده و دانسته ايم كه محققا پاكدل و نيكوكار و راسترو و عادل بوده اند و پيامبر اكرم "ص" تمجيد و تجليل ها از ايشان كرده و خداى متعال در قرآن ستايشها در حقشان نموده است، و امت اسلامى بر اين حقيقت همداستان و متفق است.
وانگهى عثمان گرچه تظاهر به رويه اى ميكرده كه در اين روايات و غير از آنها دستور اتخاذ آن آمده يعنى رويه تحمل و نجنگيدن، ولى عملابر خلاف آن رفتار ميكرد، زيرا به مناطق و محافل مختلف اسلامى نامه مى نوشت و براى جنگيدن با مردم مدينه ازآنها لشكر و سپاه مى طلبيد و اظهار عقيده ميكرد كه جنگيدن عليه مردم مدينه مثل جنگ با قبائل مهاجم و مشركى است كه در جنگ معروف خندق حمله آوردند يا جنگ با مشركان در " بدر " و تاكيد مينمود كه آنان كافر شده اند. بنابراين هر گاه واحدهاى نظامى از شهرستانها به كمكش رسيده بودند چنان جنگ خونينى براه ميانداخت كه هيچكس به گردش نميرسيد. وى از آنجهت تظاهربه صبر و پرهيز از جنگ مينمود كه خودرا بعلت اتفاق اصحاب عليه وى

- باستثناى سه نفر

- بيكس و بى ياور ميديد و هيچكس حاضر نميشد جانب او راعليه اجتماع مهاجران و انصار و دينداران ثابت قدم بگيرد جز آن سه نفر كه بدردش نخوردند مخصوصا حسان بن ثابت كه آنقدر ترسو بود كه جرات نكرده غنائم شخصى مردى را كه بدست زنى كشته شده بود برگيرد.

بدتر از همه اين كه حتى با همه بيكسى و خوارى و بى ياورى و با همان يك مشت اموى عليه مردم مدينه و اصحاب و مهاجران وانصار و دينداران شهرستانها دست به جنگ زد، و آنها همه دليرى و قهرمانى خود را نشان داده اند ولى كارى از پيش نبرده و شكست خوردند و به " ام حبيبه" پناه جستند تا آنها را در كندوئى پنهان كرده و بعد از مدينه به خارج گريختند

بعلاوه، گرفتيم كه عائشه

- چنانكه روايت ميگويد

- آن حديث را فراموش كرده بود و هنگامى كه توده هاى مردم را عليه عثمان ميشورانده و دستور قتلش را ميداد و او را " نعثل " و كافر ميناميد آنرا به ياد نداشت. اما آيا ديگر راويان باتفاق او فراموش كرده بودند، و مثلا عبد الله بن عمر و ابو هريره و مره بهزى و عبدالله بن حواله و ابو سهله و انس هم از ياد برده بودند؟ يا از ياد نبرده بودند ولى نقلش را در آن اوضاع و هنگام به مصلحت نديده و بعدا كه شرايط را مناسب يافته اند روايت كرده اند؟
يا بعدها از زبان آنهادرست كرده و بايشان بسته اند؟

هر گاه اين سخنان كه به پيامبر گرامى "ص" نسبت داده شده، اين كه " اين امين و يارانش را داشته باشيد " و " از اين و يارانش پيروى كنيد " و " ازاين مرد پيروى كن زيرا در آن هنگام او و پيروانش بر حق خواهند بود " صحت ميداشت لازم ميامد كه آنرا به اطلاع همه اصحابش برساند، زيرا مفهومش اين است كه فتنه منظور از فتنه ها و شرايط و حوادث گمراهگر بوده و عثمان در كشاكش آن در جبهه و طرف حق قرار داشته است، و مسلم است كه پيامبر اكرم "ص" از تبليغ و رساندن آنچه مايه هدايت امتش باشد دريغ نمى ورزيده و كوتاهى نمى نموده تا به يك يا چند تن ابلاغ نمايد و ديگران را از آن محروم و بى اطلاع بگذارد و او براى ابلاغ تعاليم و راهنمائى مبعوث گشته و رسالتش همين بوده است. با اين وصف، و با توجه به اين واقعيت محرز، چرا جز اين چند نفر كسى آن حديث را نقل نكرده است؟ و چرا ديگران و لو بواسطه همين چند نفر از آن اطلاع نيافته اند؟ و چرا براى همين چند نفر براز گفته شد و بطوريكه ديگران اطلاع نيابند؟ و چرا اينها در هنگامه جنگ بر در خانه عثمان به آن استناد نكردند و آنرا در برابر مهاجران و انقلابيونى كه تقاضاى عزل وخلع عثمان را داشتند اعلام ننموده و به بانگ بلند افشا نكردند، در حاليكه ميدانيم در ميانشان جمع كثيرى يا اكثريتى بودند كه اگر فرمان مطاع و فرمايش پيامبر "ص" را ميشنيدند بيدرنگ سر تسليم و اطاعت فرود مياوردند؟ " آيا در آن سخن تامل و انديشه نكردند يا سخنى به ايشان رسيده كه به پدرانشان نرسيده است؟ اين جز از خود ساختن نيست. "

/ 167