هر زمان از بلنديها و تپه ها برقى بدرخشد، اشگ از ديدگانم فرو مى چكد.
- و هر لحظه كه بياد روزگار گذشته مى افتم، جانم از بدن پرواز مى گيرد.
- آه كه چقدر جور اين مهر و دوستى را خواهم كشيد. آغاز و انجام اين سر گذشت چقدر همانند يكديگر است
- آيا آنكه روز روشن دارد، حال افتاده در تنگناى ظلمت را بر مى تابد؟
- در همه آفاق، همچون مثل سائر، بر آن كوه بلند سوگند مى خورند:
- آن كوه ارجمندى كه در مكه، شوق همه مشتاقان بر پايش نثار مى شود.
- دلى كه بهواى آن كعبه بزرگوار مى تپد و پرواز گيرد، همواره به بالهاى پرندگان پيوند خورده است.
در ضمن اين ابيات چنين گفته است:
- آنگاه عيش من خوش و گوار است، كه بر كنار آن آهوى خوش خرام در كنار آن ماه تابنده بيارامم.
- " محمد " صلى الله عليه و اله، همان ماهى است كه فروغ جهانگيرش، همه را مفتخر داشته است.
- خداى بخشاينده، حضرتش را، پيش از آنكه افلاك را بيافريند، خلق فرموده است.
- تا آنكه او را، همچون خورشيدى كه چشم بينندگان را خيره كند، براى هدايت بشر فرستاده است.
- اين پيامبر بزرگ را با حيدر مرتضى عليه السلام تائيد كرده، با شير دلير و زيبايى كه بت شكن بود.
- على مرتضى عليه السلام تا پيامبر زنده بود، ياورى او را كرد. و در همه حال در پيروزى و شكست، يار پيامبر بود.
او بود كه در ميدان كارزار، با تيغ ذو الفقار- اين شمشير بران- پهلوانان را بر زمين مى افكند.
شرح حال شاعر ما
- شيخ حسين كركى- در خلاصه الاثر 94 - 90: 2، رياض الجنه روضه چهارم و الروضه الرابعه" از سيد زنوزى، اجازات بحار مجلسى ص 125، روضات الجنات ص 193 و 557، تتميم امل الامل ابن ابى شبانه، نجوم السماء ص 93، سفينه البحار 273: 1، اعيان الشيعه 156 - 138: 26، فوائد الرضويه 135: 1، شهداء الفضيله ص 123 ديده مى شود و صاحب معجم الاطباء ص 171 او را ستوده و گفته است: " بديعى در كتاب " ذكرى حبيب " از او ياد كرده، و نوشته است: او را بديع الزمان همدانى دوم و پس از ابن حجاج و الواسانى سومين فرد برجسته مى توان دانست. او مدايح اين شاعر را جمع كرده و آنرا "كنز اللئالى " ناميده و همچنين هجويه هاى اين شاعر زا تحت عنوان " السلاسل و الاغلال " جمع كرده است.
اين شاعردر آخر عمر به كار طبابت پرداخته است تا آخر سخنانش... خداى رفتگان را رحمت كند.