ترجمه الغدیر جلد 22
لطفا منتظر باشید ...
- براستى كه بر آن گروه " زيدى " كه اشتران و كاروان را بسوى عراق مى رانند، مى گفتم. - پدر و مادرم و هر چه از نو و كهنه به من تعلق دارد، فداى آن كسى باد كه اين كاروانيان، قصد ديدار او را كرده اند.
آيا دربردن پيكرى كه روحش پيش از اين بديارمعشوق پرواز كرده، منتى بر من داريد؟ - من خبر اين حركت بسوى آن سر زمين پاك را شنيدم، و باده اين سر مستم داشته است. - درود بر آن كسى كه فردا تشنگان را سيراب، و با آن خاك پاى، ديدگانم را روزشن بدارد. - بخاطر چه كسى، بيماريها شفا مى يابد، و كوى و بر زن بنامش افتخار مى كند؟ - بخاطر چه كسى، پس از بهترين پيامبران، ياد هر فضيلتى بدوبر مى گردد؟ - اينهمه، بخاطر آن كسى است كه سحر گاهان، شمشيرها را بر گردن مشركان فرو مى آوردم. - جوانمردى كه زايرانش، در برابر شكوه و جلال حقيقى او، درود و سلام نثار مى كنند. - يا او داماد پيامبراست. و چقدر زيبا ريشه اين دو ياور با هم گره خورده است. - او پدر آن پاكانى است كه از همه برترند، و اوراق و دفتر گويندگان به ستايش آنان آراسته است. - به پايان راه هر فضيلتى كه بنگرى، خواهى ديد كه سمند فضيلت او پيش از همه به آن رسيده و گوى سبقت برده است. - من در ستايش چنين شخصيتى، هيچ ابائى ندارم، چراكه هر چه گويم مبالغه و اغراق نخواهد بود. - در روز غدير، پيامبر او را به مسند ولايت نشاند، و همه بر ولاى او گردن قبول و تسليم نهادند. - اما دريغا كه پيامبر چشم فرو نبسته، از آيين حق و راه عدالت گروهى روى برتافتند، و فاصله گرفتند. - چه زود آن همه ميثاق را فراموش كردند، و پيمانها را به شتاب گسستند - اينان در روز غدير شاهد بودند، كه چگونه همه با نور ولاى او روشن گرديد.