ترجمه الغدیر جلد 22
لطفا منتظر باشید ...
شاعر ما عاملى، قصيده هاى طولانى درمدح امير مومنان عليه السلام و رثاى فرزنداش امام سبط شهيد- سلام الله عليه- دارد. در مدح امير مومنان عليه السلام قصيده اى دارد، كه چنين شروع مى شود:
- روزگار، با من دشمنى كرد، و پيام دشمنى بمن رسانيد.
- و زمانه، با انواع بديها و نيرنگها، مرا هدف گرفت.
آنگاه پس از ابياتى مى گويد:
- اى سعد، مرا با درد و حرمان، از خود دور كردى، و مرا با رنج و تحمل سختى گذاشتى.
- بخدا كه هر گاه شيفته و عاشقى، بيا در بهترين آستانه ها اقامت كن.
- مركب خود را در سرزمينى نگاهدار، ونداده كه رسيدن به آرمانهايت فرخنده باد.
- كفشها را در اين آستان مقدس در آر، و بوسه بر خاك نه، و خداى را سجده كن. - و آهنگ بوسيدن آستان امام و پيشوايى پرهيز كار نيكو سرشت نما.
- امامى كه پيشواى مخلوقات، و تجلى تقيو و فضيلت، و پرچم هدايت، و جامع همه مكارم و كمالات است.
- از نسل جوانمردان بزرگوار پر جلال شكوهمند.
- چندان كه گويى دريا است، اما دريايى كه آغاز و انجامش، همه شيرين و خوشگوار است.