ترجمه الغدیر جلد 22
لطفا منتظر باشید ...
- آنجا كه از دست او، باران احسان ببارد، گشاده دست و بخشيده است. و هر گاه خواهنده احسانش نگويد " بس است "، اوقيانوس كرمش مى طرفد، و به تلاطم در مى آيد.
- هر پرچمى كه در ميدان جنگ، زير سايه پرچم او قرار گيرد، دليرانه بسوى ميدان مى خرامد، و پيروز مندانه پيش مى رود.
- كوههاى بلند، از سطوت شمشيرش، از جاى كنده من شوند، و از اساس و بنياد، نابود مى گردند.
- هر گاه وصيت پيغمبر نبود، در روز سقيفه ابوبكر و عمر، مانند چهار نفر حساب مى شدند، بلكه عثمان دو نفر محسوب مى شد.
- پس شگفتا، كه اين دنياى دون، عادت كرده كه به جز افراد پست فرو مايه، به ديگرى اقبال نمى كند.
- اين چه كسى بود، كه پيامبر خدا صلى الله عليه و اله او را به رهبرى دينى معين كرد و اين موضوع را به اطلاع همگان رسانيد؟
- در آن روز، كه همه طوايف،- هر آن كسى كه از نسل عدنان بود- در آن صحراى وسيع، حضور داشت.
- و همه صحابه، به محضر رسول خدا تبريك گفتند. و نخستين كسى كه فرخنده باد گفت، دومين خليفه بود"عمر بن خطاب".
- پس از آنكه خداوند، در رسانيدن رهبرى و جانشينى، پيغمبر راتاكيد فرمود.
- خطاب به پيغمبر صلى الله عليه و اله و سلم فرمود كه اين موضوع را به مردم ابلاغ كن، وگرنه حق رسالت و بيانگرى را ادا نكرده اى.
- اما دريغا، كسانى بر او تقدم يافتند و پيشى جستند، كه درباره آنها نصى و برهانى وجود ندارد.
- خداى، چهره روزگار را خندان نكند، چرا كه قوانين و عاداتش، از عدل و ميزان بيرون است.