بعث الهوى شوقى الى ام القرى
اين شاعر، با دانشمندان يمن جنوبى، مكاتبان، مشاعره و رفت و آمد و با كسانى مثل: اسماعيل مقرى، و نظارى و ابن خياط- همان كسى كه از او اجازه دريافت كرده- روابط نزديك داشته، و با دانشمندان تهامه مثل: ناشرى و نفيس علوى كه حنفى بودو نسبت به عتكى مى رساند، و هم چنين با دانشمندان " مخاليف و هواز " همچون فقيه محمد بن حسن سود- عابد مشهور مكه كه خود يكى از واصلان وادى طريقت بود- مراسله و مشاعره داشته است. اين دانشمند، با همه اين علماو ديگران مراوده داشته، و نامش در نزد همهبزرگان كشورها- حتى در مصر با وجود خشونت و دشمنى اهالى آنجا- مورد احترام و زبانزد بود.
چنانكه شرح حال او و برادرش محمد را، حافظ علامه ابن حجر عسقلانى مصرى در تاريخ خود آورده و از هر دو تمجيدكرده است.
ضياء الدين هادى در ناحيه" ذمار " در نوزدهم ذى حجه سال 822 وفات يافت و تولدش روز جمعه 27 محرم سال 758 بوده است مرگ او بر اهل بيت خود فاجعه بسيار بزرگى بود و گران تمام شد، چنانكه از سطح معمول صاحبان ثروت در شهرها و بلاد محروم شدند، و گروهى درمرگش مرثيه گفته اند. و بهترين مراثى از آن ميان، رثاى فقيه اديب عبد الله بن عتيق معروف به " مزاج مروعى " است. اين بود خلاصه اى از آنچه در " مطلع البدور " نقل شده است.
شمس الدين سخاوى در " الضوء اللامع " ج 10 ص 206 از اين شاعر ذكر ذكر كرده وگفته است: شيخ ما، در " اخبار " خود از او ياد كرده و گفته است كه اين شاعر به علوم ادبى توجه خاص كرده و در آن سر آمد بوده و منصور فرماندار صنعاء را مدح گفته و در روزعرفه سال 822"22"وفات يافته است. و " ابن فهد " در " معجم " خود نوشته است كه: اين شاعر، خوش سخن بوده، و فضلا به شنيدن كلامش رغبت مى كردند، و مولفاتى نيز داشته و ازآن جمله است: " الطرازين المعلمين فى فضائل الحرمين " و " القصيده البديعيه فى الكعبه اليمينه الثمينه " كه مطلع آن قصيده اين است:
خيال وآرزوى وصال ليلى، شبانه به من روى آورد، و دلم را در شكوه و لطايف بيكرانش، و اله و سرگردان ساخت.
و سخاوى درباره برادر اين شاعر " محمد بن ابراهيم بن على " شرحى آورده و درضمن آن گفته است: تقريبا در سال 765متولد شد و در شاعرى ممارست
كرد و در آن استاد شد و دررد فرقه زيديه كتابى بنام " العواصم و القواسم فى الذب عن سنه ابى القاسم "و همين كتاب را در كتاب ديگرى به نام" الروض الباسم عن سنه ابى القاسم " خلاصه كرده است و تقى بن فهد در معجم خود يارى از اين معنى كرده و ضمن ابياتى گفته است:
دانش ميراث پيامبراست، و در حديث نيز چنين آمده و علما ورثه انبياء هستند.
هر گاه خواسته باشى كه اين حقيقت را بدانى كه وارثان اين دانش كيانند و اين چگونه ميراثى است.
"بدان كه:" پيامبر بزرگوار، جز حديث گرانبها، بر ما كالايى در ميان ما به ارث نگذاشته، و اين بهترين كالا و متاعى است كه از او داريم.
ما بر آنيم كه: حديث، ميراث پيامبران است، در ميان هر گفتارى، تازگى و ابتكار، از آن سخن پيامبر است.
اين شاعر در محرم سال 840 در شهر صنعاء وفات يافته و مورخان تاريخ وفات او را پيش از اين تاريخ نگاشته اند.