ترجمه الغدیر جلد 22

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

ترجمه الغدیر - جلد 22

عبدالحسین امینی؛ مترجمین: محمدتقی واحدی، علی شیخ السلامی، سید جمال موسوی، محمدباقر بهبودی، زین العابدین قربانی لاهیجی، محمد شریف رازی، علی اکبر ثبوت، جلال الدین فارسی، جلیل تجلیل

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

اشك خون بريزم بر آن بزرگوارانى كه در بيابانى بر آنها حمله شده، و بر پيشوايانى كه با تيغهاى مشرفى، بدنهاشان تكه تكه شده است اين قصيده كه به 62 بيت بالغ مى شود، با اين بيت پايان مى يابد:
- ابن ابى شافين هيچ اجر و پاداشى بجز راه نجات و آرميدن در بهشت نمى خواهد.

و سيد- قدس سره- در " الرائق " در مرثيه امام شهيد صلوات الله عليه، اين ابيات را نيز از او ذكر كرده است:
- مصائب روز عاشورا، ناگوار ترين مصيبتهايى است كه از فرود آمدن تيغهاى تيز سخت تر است.
- از سنگينى اين مصيبتها و حسرت و اندوه، صخره هاى سخت آب مى شوند و كوههاى بلند فرو مى ريزند.
- با روى آوردن اين مصائب، دين حنيف اسلام جامه هاى بى سياه بر تن كرده است.

در پايان اين قصيده 50 بيتى گفته است:
- دونكم:

اين قصيده غراء كه همچون ماه در ميان تاريكى مى درخشد، و معانى شگفتى را در بر گرفته، از ابن ابى شافين تقديم شما باد.

و شيخ لطف الله پسر على پسر لطف الله جد حفصى بحرانى در مجوعه اشعار خود، ازاو قصيده اى در رثاء امام سبط عليه السلام آورده كه به 71 بيت مى رسد، آغازش اين است:
- بر اين ويرانه هاى خلوت كه مى گذريد، درنگ كنيد و بشنويد كه چگونه بر از دست دادن ماههاى تابناك نوحه سرايى مى كنند.
- اين ماههاى عالمتاب، همان سيماى درخشان خاندان مصطفى صلى الله عليه واله اغست كه در پس ابرهاى ظلمت پوشيده مانده اند.
- در هر بخشى از اين ويرانه ها، ماهى مسكن گزيده و ابرهاى ماتم چهره تابانش را در حجاب كشيده است.

و در همان مجموعه، اشعارى بالغ بر 42 بيت در رثاى امام سبط عليه السلام دارد كه مطلع آن اينست:
- دامن حسرت و تاسف را بگستر، و آرزوى درد ناله سر بده، همانگونه كه كبوتران بر فقدان كبوتران زارى مى كنند، نوحه سرايى كن.

بر رخسار زرين خود، گوهر هاى اشك و ياقوت خونين سرشك را ببار، وجارى كن.
- بر اين اندوههاى تاسف برنوحه سرانى كن، چرا كه بر سر گشته محزون، نوحه سرودن عار نيست.
- دريغ و درد ابر آن وجودى كه از غصه عطشان مرد، و با شمشير بر آن
مكارى كه بخون آلوده بود، كشته شد.

/ 227