بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بررسی نقش امام سجاد (ع) در رهبری شیعه - نسخه متنی

محمد رنجبر

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

و فرهنگى شام با كوفه تفاوتى اساسى داشت. در كوفه، اهل بيت عصمت و طهارت(عليهم السلام) ناشناخته نبودند; كوفه هنوز عدالت حضرت على(عليه السلام)را در خاطر داشت، شب هاى كوفه آهنگ مناجات على(عليه السلام) را ترنّم مى كرد، يتيمانى كه نيمه هاى شب دستان نوازشگر على(عليه السلام) را بر سر خود ديده و نان و خرماى ايشان را در دهان گذاشته بودند، هنوز طعم آن محبت ها را فراموش نكرده بودند و در يك كلام، كوفيان به عظمت و مقام اهل بيت(عليهم السلام) و خويشاوندى آنان با پيامبر(صلى الله عليه وآله)آگاهى داشتند و از ترس جان خود يا براى كسب مقام و پول و منصب، با امام حسين(عليه السلام)جنگيدند.

اما وضعيت اجتماعى و فرهنگى شام برخلاف كوفه بود. اين منطقه مركز خلافت امويان بود. حكومت در مورد چگونگى رفتار مردم با اسرا (اهل بيت(عليهم السلام)) و بهره بردارى تبليغاتى به نفع دستگاه يزيد، سرمايه گذارى فراوانى كرده بود و مى خواست با ذليل و كوچك نشان دادن آنان و گرفتن اقرار و اعتراف و التماس از ايشان، قدرت و شوكت خود را به مردم و به خصوص نمايندگان سياسى ديگر حكومت ها بنماياند.

زمينه نيز براى اين هدف شوم يزيد فراهم بود; زيرا شاميان اسرا را خارجى و شورشگر عليه دين خدا و خليفه رسول خدا(صلى الله عليه وآله) مى دانستند! شاميان كه نه پيامبر(صلى الله عليه وآله)را ديده بودند و نه جز آنچه بنى اميّه گفته بودند، از سيره و سنّت ايشان چيزى مى دانستند، يزيد و اجدادش را تنها مسلمانان واقعى و وارثان حقيقى پيامبر(صلى الله عليه وآله)مى شناختند و پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نيز در چهره يزيد مى ديدند و منش و روش ايشان را مثل يزيد مى دانستند.

يكى از محقّقان در مورد اوضاع اجتماعى و فرهنگى شام در آن زمان مى نويسد:

شام از آن روز كه به تصرّف مسلمانان درآمد، فرمان روايانى چون خالد پسر
وليد و معاويه پسر ابوسفيان را به خود ديد. مردم اين سرزمين نه صحبت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را شنيده بودند و نه روش اصحاب او را مى دانستند. تنى چند از صحابه رسول خدا(صلى الله عليه وآله)هم كه بدان سرزمين رفتند و سكونت جستند، مردمانى بودند پراكنده از يكديگر كه در عامّه، نفوذى نداشتند. در نتيجه، مردم شام كردار معاويه پسر ابوسفيان و اطرافيانش را سنّت مسلمانى مى پنداشتند و چون صدها سال امپراتورى روم بر آنان حكومت كرده بود، در نتيجه، سيرت حكومت هاى دوره اسلام را عادلانه تر از حكومت هاى پيشين مى ديدند و بر كارهاى آنان صحّه مى گذاردند.(1)

در بى خبرى شاميان از شخصيت پيامبر(صلى الله عليه وآله) و امامان معصوم(عليهم السلام) همين بس كه وقتى عبداللّه بن على گروهى از مشايخ شام را نزد سفّاح فرستاد كه اينان از خردمندان و دانايان اين سرزمينند، همگى سوگند خوردند كه ما نمى دانستيم رسول خدا جز بنى اميّه خويشاوندى داشته باشد كه از او ميراث برد تا آن كه شما امير شديد.(2)

مسعودى در مورد جهالت و حماقت اهل شام گزارش هايى نقل كرده كه واقعاً تعجب آور است. او مى نويسد: «معاويه نماز جمعه را روز چهارشنبه با شاميان به جا آورد و آن ها اطاعت كردند و هيچ كس اعتراض نكرد!»

از يكى از بزرگان و دانشمندان آن ديار سئوال شد: «ابوتراب كيست كه بر منبرها او را لعن مى كنند؟»

او در جواب گفت: «فكر مى كنم يكى از دزدان ايّام فتنه بوده است!»

و زمانى مردى كوفى سوار بر شتر، وارد دمشق شد و مردى از شاميان

1 . سيدجعفر شهيدى، زندگانى على بن الحسين(عليه السلام)، ص 65 .

2 . مسعودى، مروج الذهب و معادن الجواهر، ج3، ص 33.

/ 133