بغات و محاربان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بغات و محاربان - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

گـرديـده كـه پـس از رحـلت رسـول خـدا(ص ) و خـلافـت ابـوبـكـر، مـدتـى از دادن زكـات مـال خـود امـتناع كرده بود و استدلال و توجيه شرعى خود را در آيه قرآن مى دانست كه در سوره تـوبـه آيـه 103 آمـده اسـت : ((خـُذْ مـِنْ اَمْوالِهِمْ صَدَقَة تُطَهِّرُهُمْ بِها وَ تُزَكّيهِمْ وَ صَلِّ عَلَيْهِمْ اِنَّ صـَلَوتـُكَ سـَكـَنٌ لَّهـُمْ)) يعنى اى رسول ، از اموال آنها صدقه بگير تا آنها را پاك و پاكيزه نـمـائى و بـراى ايـشـان دعـا كـن كـه دعـاى تو مايه آرامش آنهاست . مالك مى گفت دعاى ابن ابى قحافه (ابوبكر) براى ما آرامش خاطر نمى آورد. خليفه دستور داد كه زكات را از آنها بستانند و خالدبن وليد، سردار جاهلى را براى سركوبى وى اعزام نمود. خالدبن وليد با قساوت تمام او و قـيـبـله اش را قـتل عام كرد و توبه ايشان را نپذيرفت و همسر او را در همان شب مورد تجاوز قـرار داد. بـا شـنـيـدن ايـن خـبـر، مـوجـى از اعـتـراض مـيـان مـؤ مـنـان ايـجـاد شـد و هـمـه مـردم عمل او را محكوم كردند و قصاص خالد را خواستار شدند. خليفه براى تبرئه او گفت خالد اجتهاد كـرده و بـه خطا رفته است ! علماى اهل سنت عمل مالك را بغى دانسته اند و برخورد حكومت را نيز سركوب باغيان شمرده اند.^(86)

2 ـ 2 ـ خليفه دوّم

در زمـان خـليـفـه دوّم خـبـرى بـه عـنـوان بـحـث بـاغـيـان مـطرح نيست و حادثه اى در اين خصوص نقل نگرديده است .

3 ـ 2 ـ خليفه سوّم

يكى از محققان مى نويسد كه عثمان ، دست به كشتار مسلمانان زد و خون مسلمانان ريخت و او اولين كـسـى است كه در ميان مسلمانان سلاح كشيد و باغى است .^(87) موارد زير، مؤ يد اين نظر است :

ضرب و جرح صحابه بزرگ پيامبر همچون عبدا... بن مسعود، تبعيد شخصيت هاى بزرگى چون ابـوذر، بـذل و بـخـشش هاى بى حدّ و حساب بيت المال به خويشاوندان ، و از همه آنها خطرناك تـر مستولى كردن بنى اميّه بر مردم كه رسول خدا(ص ) بارها از دادن منصب به آنها نهى كرده بـود.^(88) و فـرمـوده بـود كـه اگـر آنـهـا را بـر مـنـبـر من ديديد گردن آنها را بزنيد! خلفايى چون عثمان ، نه تنها در راه پيشرفت فرهنگ اسلامى قدمى بر نداشتند، بلكه با روش و منش خود سدّى بزرگ در مقابل جريان تبليغى صحابه پيامبر(ص ) گرديدند. آن ها با هدايت جـامعه به سوى ارزش هاى دوران جاهلى ، مشكل بزرگى به نام ((اسلام جاهلى )) فراروى حكومت على (ع ) قرار دادند. حضرت در همان ابتداى خلافت به آن اشاره كرد كه زمان شما مانند زمانى گرديده كه پيامبر(ص ) به رسالت مبعوث گرديد.

در اين نوع جاهليت ، ثروت ها در قالب حق و حقوق و صله رحم ، و پست و مقام در قالب شايستگى هـا، تـنـهـا بـه هـم فـكـران و هـم پيالگان داده مى شد. حدود الهى در پوشش عفو و بخشش حاكم اسلامى ، تعطيل شده بود.

تعصب فاميلى در خليفه سوم به قدرى شدّت داشت كه تمام معيارهاى اصولى كه يك حاكم حتى بـراى حـفـظ حـكـومـت خويش نيز بايد به آن پايبند باشد تحت شعاع اين تعصب قرار گرفته بـود. عـاطـفه بيش از حدّ خليفه نسبت به خاندان ((بنى ابى معيط)) به قدرى بر همگان واضح بود كه حتى خليفه دوم نيز اين مساءله را درك كرده بود و به اين جهت به ابن عباس گفته بود.

((لو وليـّهـا عـثـمـان لحمّل بنى اءبى معيط على رقاب الناس ولو فعلها لقتلوه ))؛^(89) اگـر عـثـمان زمام خلافت را دست گيرد فرزندان ((ابى معيط)) را بر مردم مسلّط مى سازد و اگر چـنـيـن كند او را مى كشند.^(90) زمانى هم كه عثمان وليد بن عتبه را به استاندارى كوفه گماشت ، اميرمؤ منان و طلحه و زبير به گفتار عمر استناد جستند و به عثمان گفتند مگر عمر به تو سفارش ‍ نكرد كه آل بنى معيط و بنى اميّه را برگردن مردم مسلّط نكنى ؟!^(91) عثمان در حقيقت گفتار پير خاندان بنى اميّه ، ابوسفيان را نصب العين قرار داده بود^(92) و گـويـا قـسـم يـاد كـرده بـود كـه جـز بـنـى امـيـّه كـس ديـگـرى را بـه حـكـومـت نـرسـانـد، در مـقـابـل شـخصيت هايى مانند ابوذر را به ربذه و مالك اشتر و يارانش را از كوفه به شام و از شـام بـه حمص تبعيد كرد، هر كس كوچك ترين مخالفت با او مى كرد مورد اهانت و ضرب و شتم واقـع مـى شد زمانى كه دستگاه خلافت مصدر چنين ظلم هايى باشد، رفته رفته بدبينى تواءم بـا قـصـد انـتقام در انديشه ها پديد مى آيد. با تكرار اين موارد، تكرار انقلاب و قيام بر ضد حـكـومـت وقـت در خـاطـره هـا جـوانـه زد و سـرانـجـام شـورش

/ 104