3 ـ ريشه قرآنى : - بغات و محاربان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بغات و محاربان - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

عـدالت از امام زائل گردد، منعزل خواهد شد و در مورد امامت پيشوايان معصوم به عصمت آنها معتقدند كه حد اعلاى عدالت است كه هيچ گاه زائل نمى گردد.^(29) امـا در مـيـان فـقـهـاى اهـل سنت برخى معتقدند كه عزل امام پس از بيعت با او حرام است ، لذا خروج عليه او جايز نيست هر چند امام جائر و ستمگر باشد.

آيـة ا... سـيـد اسـماعيل صدر در اين رابطه مى گويد: عقيده اكثر فقهاى مذاهب اربعه اين است كه امـام بـه سـبـب ظـلم و فـسـق و تـعـطـيـل حـقـوق ، مـنـعـزل نـمـى شـود و بـه هـمـيـن سـبـب بـراى عـزل او از مـقام امامت و نصب ديگرى نمى توان عليه او شورش كرد، زيرا جايز بودن چنين امرى مـنـجـر بـه بـى ثـبـاتـى ، افـزايـش آشـوب ، انـقـلاب و تـزلزل در امـور مـردم مـى شـود. راءى اقـليّت فقهاى مذكور اين است كه مردم حق دارند امام را در اثـر امـرى كـه از مـوجـبـات عـزل امـام اسـت بـركـنـار كـنـنـد و امـام در اثـر ظـلم و تـعـطـيـل حـقـوق خـود بـه خـود بـركـنـار مـى شـود. ديـن شـود مـردم حـق دارنـد او را عـزل كـنـنـد هـمـان طـور كـه بـراى تـنـظـيـم و پـيـشـرفـت خـود حـق دارنـد او را نـصـب كنند. اگر عـزل امـام مـوجـب فـتـنـه و آشـوب شـود بـايـد سـبـك تـريـن زيـان تـحـمـل گـردد. بـنـا بـه عـقـيـده بـعـضـى از فـقـهـاى گـروه اقـليـت ، عـزل امـام در صـورتـى جـايـز اسـت كـه مـسـتـلزم فـتـنـه و آشـوب نـبـاشـد. از مـالك نـقـل شـده اسـت كـه هـر كـس بـه قصد گرفتن قدرت از دست حاكمى بر او بشورد چنانچه حاكم مـثـل عـمـروبـن عـبـدالعـزيـز بـاشـد بـايـد مـردم به كمك او برخيزند و از او دفاع كنند امّا اگر مـثـل او نـبـاشـد دفـاع از او واجـب نـيـسـت .

هـر دو گـروه را بـه حال خود وا گذارد كه خداوند از ستمگرى به دست ستمگر ديگر انتقام مى گيرد.^(30)

ج ـ خروج از اطاعت امام عادل يا نائب او:

در بـحـث هـاى پـيش گذشت كه بعضى از فقيهان در تعريف خود قيام برعليه امام معصوم را به عـنـوان بغى معرفى و دلايل را صرفا ناظر بر امام معصوم دانسته اند و معتقدند كه تنها خروج از اطاعت درامام ((معصوم )) بغى شمرده مى شود،و برخى ديگر نيز مانند كاشف الغطاء در تعريف خـود تـصـريـح كـرده بـود كـه بـا خـروج بـر نـائب عـام امـام ، ايـن جـرم قابل تحقّق است .

امـا حـقيقت مطلب اين نيست كه ادلّه و اخبار عام مى باشد و هرگز قيد ((عصمت )) در احاديث به چشم نـمى خورد و تنها بين امام عادل و جائر تفكيك قائل شده اند^(31) و از اطلاق ادلّه مى توان بـر شـمـول حـكـم بـه خـروج به نائب امام نيز استفاده كرد، و اگر اطلاقات را منصرف به امام مصعوم بدانيم از وحدت ملاك ^(32) نيز مى توان در تسرّى حكم بغى استفاده نمود: آيه ا... مرعشى در اين زمينه مى نويسد:

((اگـر بـپـذيـريـم اطـلاقـات انصراف به امام معصوم دارند، مى توان از باب عموم ملاك ،احكام بـغـات را نـسـبـت بـه كـسـانـى كـه بر نايب امام (ع ) خروج مى نمايند نيز جارى دانست : موازين اسلامى مجازات كند اساس نظام عدل اسلامى را متزلزل مى سازند و هرج و مرج در جامعه اسلامى پا مى گيرد و اين قطعا با خواست شارع مقدس مغايرت دارد)).

3 ـ ريشه قرآنى :

بحث در مورد ريشه قرآنى ((بغى )) است كه آن را در چند گفتار مطرح مى كنيم :

1 ـ 3 ـ موارد استعمال واژه بغى :

واژه بـغـى و مـشـتـقـات آن در آيـات قـرآن حـدود نـودو پـنـج مـورد استعمال گرديده است كه حاصل و نتيجه موارد استعمال ، به چند معنى خلاصه مى شود.

1 ـ طلب ظلم و تجاوز ناروا:

بـه عـنـوان نـمـونه در آيه 9 سوره حجرات كه بحث اصلى ما در مورد آن است كلمه ((بغى )) در مـفـهـوم خـاصـى اسـتعمال شده كه آن ستم طايفه اى از مؤ منان به طايفه ديگر است و به مؤ منين سـفـارش شـده اسـت كـه اگـر در مـيـان دو گـروه از مـومـنـان جـنـگ و قتال شد ميان آنان صلح برقرار كنيد و اگر يكى بر ديگرى ظلم و ستم كرد با گروه متجاوز نـبـرد كـنـيـد تـا به فرمان خداوند درآيد. علامه طباطبايى ((بغى )) را در اين آيه ظلم و تجاوز ناروا معنى كرده است .^(33)

/ 104