بتوانند معارف دين و سيره و سنت پيغمبر و پدرش على (ع ) را مـنـتـشر سازند نابود مى گردند. در آن صورت باغيان خواهند توانست حتى آثار جزئى اسـلام را نـابـود سـازنـد و بـا عقايد اسلام آشكارا به مخالفت بپردازند. امام مصلحت را در جهاد غـيـرمـسـلحانه به جاى جهاد مسلحانه و تقويت جنبه فكرى فرهنگى و سياسى جامعه ديد. راهكار جـديـد، در بستن پيمان آتش بس با معاويه بود كه طى آن ، او را متعهد به شرائط سخت كرد و خود نيز پرهيز از تعرض مسلحانه را متعهد شد.
داده رويـه او را در بـوتـه آزمـون نـهـاده بود كه بر سنّت و رويه مشروع استوار است ، يا بر نقش و انحراف آن . طولى نكشيد^(129) كه اقدام امام حسن (ع ) در رسوا كردن چهره منافق و پـيـمـان شكن معاويه مؤ ثر افتاد و معاويه در ميان مردم عراق رسما اعلام كرد كه شرايط پيمان صـلح بـا حـسـن بـن عـلى را زيـر دو پـايـش قـرار داده و لگـدمـال نـمـوده است ! با اين كار غافل ترين افراد آگاه شدند كه معاويه حرمت پيمان را نگاه نـمـى دارد و او ايـمـان و اعـتـقـادى بـه اصـول آشكار اسلام ندارد و كافر و يا فاسق و باغى و متجاوز است .
البـتـه هـمـان گـونـه كـه بـيـان شـد، امـام حـسـن مـجـتـبـى (ع ) بـه دليل نداشتن نيروى مورد اعتماد و كافى ، اعلام ترك مخاصمه با معاويه كرد.^(130)
5 ـ عصر امام حسين (ع )
1 ـ 5 ـ قيام امام حسين (ع ) عليه اهل بغى
حـضـرت سـيـدالشهدا^(131) در شرايط ويژه و منحصر به خود امامت را بر عهده گرفت . بامردن معاويه ، مردم به اجبار و ارعاب ، و بر خلاف تعهدات معاويه در صلح نامه با امام حسن (ع )، بـا فـردى بـيـعـت كـردنـد كـه مـشهور به فساد بود و همه دين داران و مؤ منان او را فاقد شـرايط خلافت مى دانستند.^(132) در اين شرايط امام سوم تصميم به بيدار كردن جامعه اسـلام گـرفـت تا براى دفاع از اسلام بپا خيزند. براى اين امر مهم ، از مدينه خارج شد و راه مـكه را پيش گرفت و در زمان بسيار حساس ، يعنى روز هشتم ذى حجّه ـ روز ترويه ، مكه را نيز بـه قـصـد عـراق تـرك گـفـت . در طـول راه نـامـه هـايـى بـراى شـخـصيت هاى سياسى و در طى سـخـنـرانى هاى در مسير هدف خود را براى مردم روشن مى ساخت . در يكى از سخنرانى هاى خود، چنين بيان داشت :
خدايا تو مى دانى كه من از روى سركشى و طغيان و فساد خارج نشده ام ، بلكه من در پى احيا و اجراى سيره رسول خدا(ص )، جدم و اميرمؤ منان ، پدرم براى امر به معروف و نهى از منكر حركت نـمـوده ام ، چـرا كـه ديـن در مـعـرض نـابـودى كـامـل قـرار گـرفـته است ، چه آنكه اگر فردى مثل يزيد حاكم شود نامى از اسلام باقى نخواهد ماند.
جـهـاد ائمـه (ع ) تـابـع دو عـامـل اسـت :^(133) 1) وظـيـفـه امـامـت (عامل پابرجا و ثابت )
2) نيروى اجتماعى (عامل قابل تغيير)
در جـهـاد داخـلىِ سـالار شـهـيـدان ، هـر دو عـامـل مورد نظر و دقت بود. ايشان براى بيدارى مردم و افشاى ماهيت ضد اسلامى حاكمان وقت از همه امكانات استفاده كرد.
6 ـ عصر ساير ائمه (ع )
نـقـش ائمه (ع )، همان نقش پيامبر است با اين تفاوت كه به جاى دريافت وحى ، وحى (قرآن ) را تبليغ و تفسير مى كنند.
جـهـاد ائمـه نـيـز از لحـاظ هدف ، نوع و شيوه جهاد عليه باغيان و غاصبان حقّ كه از دادن آن به اهـل خـودش امـتـنـاع مـى كـنـنـد. نـيـز مـانـنـد يـكـديـگـر و هـمـسـان بـا جـهـاد رسـول خـدا اسـت .
شـيـوه مـبـارزه ائمـه عـليـه دسـتـگـاه ظـلم و جـور هـمـان شـيـوه اى اسـت كـه رسـول خـدا(ص ) در سـال هـاى ابـتداى بعثت در مكّه در پيش گرفتند. آنان براى تربيت نيروى اجتماعى كه بتوانند از آنان جهت تشكيل حكومت اسلامى استفاده كنند و وسيله اى براى تبليغ احكام اسلام و انجام وظيفه امامت از آن بهره مند شدند از هيچ كوششى دريغ نمى كردند. امام خمينى (ره ) در اين مورد مى گويد:
روايات زيادى (از ائمه نقل شده است ) كه در آن مبارزه با ظلم و كسانى كه در دين خلافت داشته بر تشكيل حكومت اسلامى اصرار دارند. به امام پيشنهاد شد حدود فدك را تعيين كند تا آن را به ايشان باز گردانند.