به نصايح و هشدارهاى حكومت اسلامى و بر هم زدن صلح و امنيت و آرامش جامعه و نيز شروط ديگرى كه در تحقق بغى ذكر گرديده اين مطلب را روشن ساخت كه باغيان متجاوزند و برخورد با متجاوز از حقوق اوّليه هر انسان و يا جامعه انسانى و حكومت شناخته شده است .
از ايـن رو در تـمـام دنـيـا، بـا اقـدام مسلّحانه عليه حكومت در غالب تروريسم ^(196) و يا عناوين ديگر برخورد مى شود و هيچ حكومتى نيست كه خود را مشروع بداند و حق دفاع در برابر مخالفان خود را به خود ندهد.
پـنجم ـ دفع ظالم لازم است زمانى كه باغى بيعت خود را با امام شكست و از اطاعت او سر باز زد و عـليـه او اعـلام مـوضـع نـمـود، ظـالم مى شود و دفع ظلم و ايستادگى در برابر ظالم از جمله حـقـوق هـر انسان است كه دين نيز آن را تاءييد كرده و واجب دانسته است . و دفاع از مظلوم نيز از جمله واجبات دينى است .
مـرحـوم كـاشـف الغـطاء، اوّلين دليل براى دفع باغيان و يارى امام را ((وجوب كمك به مظلوم )) دانـسته است و مى گويد: ((بغى ، ظلم است و هر ظالمى تجاوزگر است ، و يارى رساندن مظلوم بـراى دفـع ظـلم از او بـر مكلفين واجب كفايى است ))،^(197) يكى از صاحب نظران در اين خـصـوص مـى گـويـد: ((جـنگ با بغات در زمان غيبت را مى توان دفاع از حريم اسلام و مجتمع و دولت آن دانست و دفاع بر همه مسلمانان واجب است )).^(198) مى شمارد و مى گويد: ((روشن است كه [بر] فقها خواه معتقد به ولايت فقيه باشند و خواه معتقد بـه ولايـت فقيه نباشند، در زمان غيبت واجب است از كيان اسلام و مسلمين دفاع كنند و حكومت اسلامى را نـيـز حـفـظ نـمـايـنـد و ايـنـكـه بـعضى فكر مى كنند فقهايى كه معتقد به ولايت فقيه نيستند تـشـكيل و يا حفظ حكومت اسلامى را لازم و يا جايز نمى دانند و معتقد به حكومت طاغوت مى باشند سـخـت دچار اشتباه شده و محل نزاع در مساءله ولايت فقيه براى آنان روشن نگرديده است ! بلكه اصـولا مـى تـوان گـفـت از نـظـر اسـلام اگـر شـخـص عـادل و بـاايـمـان و آشـنـاى بـا مـسـائل شـرعى و سياسى متصدى امر حكومت گردد و در مقام تقويت اسلام و مسلمين بر آيد همكارى بـا او لازم اسـت . هـمان طور كه فقهاى بزرگى مثل علامه مجلسى ، محقق كركى ، شيخ بهايى و بـسـيـارى از بـزرگان حكومت هاى زمان خود را تاءييد مى كردند؛ زيرا آنچه از نظر فقها اهمّيت داشـتـه حـفـظ اسـلام و تـرويـج و تـبـليـغ آن اسـت ، خـواه ولايـت ثـابـت بـاشـد و خـواه نباشد)).^(199) عـلامـه حـلّى كـشـتـن زن و فـرزنـد بـاغـى را كـه در جـنـگ عـليـه عـادل شـركـت كـرده انـد جـايـز مـى دانـد و دليـل آن را دفـاعـى بـودن جـنـگ بـا بـاغـيـان مـى دانـد.^(200) هـمـچـنـيـن صـاحب جواهر ((دفع فساد)) را غرض از جنگ با باغيان معرفى مى كند.^(201)
4 ـ دليل اجماع
اجماع يكى از ادله ديگرى است كه در فقه شيعه براى وجوب مقابله با بغات به آن استناد شده است .
از بـيـن فقهاى شيعه ، شيخ طوسى ، علامه حلّى ^(202) و ابن زهره ،^(203) از جمله فقهايى هستند كه در وجوب برخورد با بغات ادعاى اجماع كرده اند.^(204)
احكام برخورد با باغيان
احـكـام بـرخـورد بـا بـاغيان در فقه اسلامى ، متناسب با اين كه باغى جزو كدام دسته از بغات قرار مى گيرد، فرق مى كند. قبل از شروع بحث توجه به چند مقدمه ضرورى است :
اوّل ـ فـرق مـاهوى جدّى جزاى اسلام با همه حقوق جزايى ديگر، نگاه به آخرت و كيفر و پاداش الهـى اسـت كـه نـيـت و قـصـد جـزء اركـان اصـلى آن اسـت مـجـازات در ايـن ديـن بـر اسـاس اِعـمـال و اَعـمـال بـر مـبـنـاى نيّات سنجيده مى شود، اين جمله معروف از على (ع ) در مورد خطرناك ترين دشمنانش ، حاكى از روح بلند بالاترين و والاترين حاكم صالح اسلامى ـ بعد از پيامبر اكرم (ص ) ـ است :
((لاتـقـتـلوا الخـوارج مـن بـعـدى فـانـّه ليـس مـن طـلب الحـقّ فـاءخـطـاء كـمـن طـلب الباطل فاءدركه )) پـس از مـن خـوارج را نكشيد، زيرا آن كس كه جوياى حق است ولى بيراهه مى رود مانند آن كس كه به دنبال باطل مى رود و به آن مى رسد نيست .
باغى كه بر اساس تاءويلى اشتباه و نادرست است از دين و يا واقعيت هاى پنهان از نظر و ديد سـطـحـى