طلحه و زبير از جمله كسانى بودند كه با عنايات خليفه دوّم به شوراى خلافت راه يافتند و در زمان حكومت خليفه سوّم ، ثروت قابل ملاحظه اى گرد آوردند.امّا پس از رشد افكار مخالف عليه عثمان ، به قصد فرصت طلبى شديدترين دشمنى ها را در حق عثمان به جاى آوردند تا اين كه عـثـمـان بـه قـتـل رسيد اما اقبال عمومى به على (ع ) آن چنان بود كه ايشان نيز در زمره مبايعان درآمـدنـد و از نخستين بيعت كنندگان با حضرت شدند، به اين اميد كه جايگاه خود را تثبيت كنند. آنان اندكى پس از خلافت حضرت امير(ع )، سهم خود را طلب كردند و پيشنهادشان منصوب شدن به ولايت بصره و كوفه و يا شام بود. حضرت نيز كه خود را وامدار هيچ شخص و يا گروهى نـمـى دانـسـت و خـلافـت را خشنودى عده اى زياده طلب ، پيمانى را كه با خداى خويش بسته بود زير پا بگذارد و با آنان از در سازش برآيد.بـديـن تـرتـيـب آنها با نااميدى محضر على (ع ) را ترك كرده و در صدد كارشكنى و نقض بيعت بـرآمـدنـد و بـه بـهـانـه عـمـره ، راهـى مـكـّه شـدنـد در هـمـيـن حـال ، امـام آنـان را از كـارشـكنى برحذر داشت .^(99) آن ها به محض خروج از مدينه بناى مـخـالفـت گـذاشـتـنـد و در برخورد با ديگران بيعت خود را نفى و يا آن را از روى اجبار و اكراه اعلام مى نمودند.ديـگـر دشـمن حضرت ، عايشه دختر خليفه اوّل و همسر پيامبر(ص ) بود.عايشه با عنوان ام المؤ مـنـيـن ، روايـاتـى جـعـل كـرد كـه در آن هـا، عـلاقـه خـاص حـضـرت رسـول بـه وى ، بـيـان شـده بـود؛ روايـاتـى كـه گـاه ، عـدالت پـيـامـبـر را زيـر سـؤ ال مى برد.^(100) اين زن ، جايگاه ويژه اى در بين مسلمان ها پيدا كرده بود و توجّه خاص خـليـفـه دوم بـه او نـيـز در ايـجـاد ايـن جـايـگـاه مـمـتـاز در بـيـن هـمـسـران پـيـامـبر بى تاءثير نبود.^(101) عـايـشـه خـود از دشـمـنـان شـمـاره يـك عـثـمـان بـود و مـردم را بر ضد او تحريك مى كرد و لقب ((نـعـثـل )) را كـه نـام يـك يهودى بدطينت بود به او مى داد و در اوج مخالفت مردم با عثمان ، با زيركى به مكّه رفت تا در صورتى كه اتفاقى افتاد چندان مقصّر جلوه نكند! مـخالفت هاى عايشه با عثمان ، با خيال به قدرت رسيدن طلحه صورت مى گرفت . بنابراين بـعد از به حكومت رسيدن اميرالمؤ منين ، چون به مقصود نرسيده بود، مخالفت هاى خود را با آن حـضـرت شـروع كـرد و نـقـش