بغات و محاربان نسخه متنی

اینجــــا یک کتابخانه دیجیتالی است

با بیش از 100000 منبع الکترونیکی رایگان به زبان فارسی ، عربی و انگلیسی

بغات و محاربان - نسخه متنی

مرکز تحقیقات اسلامی سپاه

| نمايش فراداده ، افزودن یک نقد و بررسی
افزودن به کتابخانه شخصی
ارسال به دوستان
جستجو در متن کتاب
بیشتر
تنظیمات قلم

فونت

اندازه قلم

+ - پیش فرض

حالت نمایش

روز نیمروز شب
جستجو در لغت نامه
بیشتر
لیست موضوعات
توضیحات
افزودن یادداشت جدید

دشـمـنـان دانـا امـثـال مـعـاويه ، افرادى كار آزموده و داراى طرز تفكر بودند كه براى رسـيـدن بـه اهـداف دنـيايى خود، از انواع خدعه ها و نيرنگ ها بهره مى جستند. اين گروه بيشتر چـهـره هـاى سـيـاسـى بـودنـد نـه مـذهـبـى و در ديـن سـابـقه مجاهدتى و يا همراهى و مصاحبت با پيامبر(ص ) را نداشتند.

گـروه ديـگـر، يـعـنـى افرادى مانند طلحه و زبير، هم داراى وجهه مذهبى بودند و هم خود را به سـياست مى زدند. امّا در هيچ قسمت پيروز ميدان نبودند. اين عده اولين كسانى بودند كه بر ضد امام (ع ) حركت كردند.ولى به علّت همين ضعف ديد سياسى از معاويه و همفكرانش فريب خوردند. و گروه خوارج ، افراد مقدس ماءب كج فهم كه غالبا ابزار دست و وسيله پيشبرد افكار سياست مـداران بـودنـد ايـن گـروه نـه از ديـن فـهـمـى درسـت داشـتـنـد و نـه از سـيـاسـت بهره اى برده بودند.دوستى شان بيش از دشمنى شان خطر داشت ، پيشانى هاى پينه بسته ، نمازهاى طولانى و زبـان هـاى دائم الذكـرشـان ، شـمـشـيـر هـر جنگجويى را كند مى كرد و پاى هر جنگاور را مى لرزانـد. ايـن دسـتـه كاستى سابقه امثال معاويه را جبران مى كردند و به خاطر جهالتشان به عـنـوان ابـزار و آلت دسـت او قـرار گـرفـتـه و سدّ راه مصالح عاليه اسلامى واقع گرديدند. البـتـه هـمـيـشـه مـنـافقان بدبين ، مقدّسان احمق را عليه مصالح اسلامى بر مى انگيزند كه به فرمايش على (ع )، اين افراد تيرهاى شيطانند كه باعث ترديد و گمراهى مردم مى شوند.

2 ـ 3 ـ طلحه و زبير و عايشه و (جنگ جمل )

طلحه و زبير از جمله كسانى بودند كه با عنايات خليفه دوّم به شوراى خلافت راه يافتند و در زمان حكومت خليفه سوّم ، ثروت قابل ملاحظه اى گرد آوردند.امّا پس از رشد افكار مخالف عليه عثمان ، به قصد فرصت طلبى شديدترين دشمنى ها را در حق عثمان به جاى آوردند تا اين كه عـثـمـان بـه قـتـل رسيد اما اقبال عمومى به على (ع ) آن چنان بود كه ايشان نيز در زمره مبايعان درآمـدنـد و از نخستين بيعت كنندگان با حضرت شدند، به اين اميد كه جايگاه خود را تثبيت كنند. آنان اندكى پس از خلافت حضرت امير(ع )، سهم خود را طلب كردند و پيشنهادشان منصوب شدن به ولايت بصره و كوفه و يا شام بود. حضرت نيز كه خود را وامدار هيچ شخص و يا گروهى نـمـى دانـسـت و خـلافـت را خشنودى عده اى زياده طلب ، پيمانى را كه با خداى خويش بسته بود زير پا بگذارد و با آنان از در سازش برآيد.

بـديـن تـرتـيـب آنها با نااميدى محضر على (ع ) را ترك كرده و در صدد كارشكنى و نقض بيعت بـرآمـدنـد و بـه بـهـانـه عـمـره ، راهـى مـكـّه شـدنـد در هـمـيـن حـال ، امـام آنـان را از كـارشـكنى برحذر داشت .^(99) آن ها به محض خروج از مدينه بناى مـخـالفـت گـذاشـتـنـد و در برخورد با ديگران بيعت خود را نفى و يا آن را از روى اجبار و اكراه اعلام مى نمودند.

ديـگـر دشـمن حضرت ، عايشه دختر خليفه اوّل و همسر پيامبر(ص ) بود.عايشه با عنوان ام المؤ مـنـيـن ، روايـاتـى جـعـل كـرد كـه در آن هـا، عـلاقـه خـاص حـضـرت رسـول بـه وى ، بـيـان شـده بـود؛ روايـاتـى كـه گـاه ، عـدالت پـيـامـبـر را زيـر سـؤ ال مى برد.^(100) اين زن ، جايگاه ويژه اى در بين مسلمان ها پيدا كرده بود و توجّه خاص خـليـفـه دوم بـه او نـيـز در ايـجـاد ايـن جـايـگـاه مـمـتـاز در بـيـن هـمـسـران پـيـامـبر بى تاءثير نبود.^(101) عـايـشـه خـود از دشـمـنـان شـمـاره يـك عـثـمـان بـود و مـردم را بر ضد او تحريك مى كرد و لقب ((نـعـثـل )) را كـه نـام يـك يهودى بدطينت بود به او مى داد و در اوج مخالفت مردم با عثمان ، با زيركى به مكّه رفت تا در صورتى كه اتفاقى افتاد چندان مقصّر جلوه نكند!

مـخالفت هاى عايشه با عثمان ، با خيال به قدرت رسيدن طلحه صورت مى گرفت . بنابراين بـعد از به حكومت رسيدن اميرالمؤ منين ، چون به مقصود نرسيده بود، مخالفت هاى خود را با آن حـضـرت شـروع كـرد و نـقـش

/ 104