گـروهـى كـه از روى عـنـاد و بـه خـاطـره اغـراض مـادّى و تـمـايـلات قـدرت طلبى از اطاعت امام سـرپـيچى نموده و دست به شورش مى زنند و مردم را به طغيان و آشوب و سركشى دعوت مى كنند:قـيـام و شـورش ايـن گـروه اگر غيرمسلحانه باشد از مصاديق ((افساد در زمين )) محسوب شده و رفـتـار دولت اسـلامـى بـا عـوامـل آن بر اساس حكم مفسدين خواهد بود به اين گروه نيز باغى گفته نمى شود.^(165)
3/1 ـ مبطلين (ستيزه گران گمراه )
گـروهـى كـه در جـسـت و جـوى يافتن حق نبوده و از روى تمايلات غيرمنطقى و براى رسيدن به اهـداف مـادى و دنـيـوى سـيـاسـت و شـيـوه اى را در مـخالفت با دولت اسلامى مطرح مى كنند و با تـبـليـغـات گـمـراه كننده مردم را به شورش و قيام وا مى دارند. برخى از فقها اين گروه را از بغات شمرده و تحت عنوان مبطلين (ستيزه گران گمراه ) آورده اند.^(166)
2 ـ حركت هاى مسلحانه به منظور سرنگونى حكومت اسلامى
هـر گـاه مـبـطـليـن (سـتـيـزه گـران گمراه ) و يا مفسدين اخلالگر، و يا منافقين چه به صورت گـروهـى و چـه فـردى دست به قيام مسلحانه عليه دولت اسلامى بزنند، محارب محسوب شده و طبق دستور صريح قرآن .^(167) محكوم به احكام محارب خواهند بود.
3 ـ حركت مسلحانه به منظور سرنگونى حاكم اسلامى
يـكـى از مـشخصه هاى جرم بغى هدف آن است كه عبارت است از خروج عليه امام جامعه اسلامى ، و به منظور سرنگونى او يا مخالفت با او.در ايـن حـركـت ، قـصـد و نـيت شورشيان براندازى حكومت اسلامى نيست بلكه هدف حاكم و يا هيئت حـاكـمـه مـى بـاشـد؛ يـعـنـى شـخـص ، اسـاس اسـلام و حـكـومـت اسـلامـى را قبول دارد ولى به دلائلى كه به نظر خود او شرعى است و يا توجيه منطقى برايش دارد حاكم را قبول ندارد و او را لايق حكومت نمى داند.شورش مسلحانه عليه حاكم اسلامى اگر با وجود جميع شرايط ((بغى )) صورت گيرد ((بغى )) ناميده مى شود و در صورت فقدان جميع شرائط و يا بعض آنها، در حكم محارب خواهد بود. در يـك تـقـسيم بندى كلى بر اساس بررسى و تعيين كيفيّت و كميّت قوا و توان مادى و معنوى اين گـروه بـه دو دسـته تقسيم مى شوند كه اكثر فقهاى اماميّه به اين دو دسته اشاره كرده و نحوه بـرخـورد بـا آنـها را بر شمرده اند و آن دو دسته عبارتند از: باغيان داراى تشكيلات و باغيان فاقد تشكيلات .
1/3 ـ باغيان داراى تشكلات
اين دسته از بغات گروه متمرّدى هستند كه از آغاز امر يك هسته مركزى داشته و توسط عده اى از سـركـردگـان بـاغـيـان ايجاد و فرماندهى شده اند. به عبارت ديگر اين دسته از باغيان داراى سازماندهى وتشكيلات پشت جبهه ـ و به اصطلاح نظامى ،عقبه ـ هستند؛اكثريت قريب به اتفاق و شايد اجماع فقهاى شيعه و سنى قائل به مقاتله و جنگ با اين گروه هستند،^(168) البته بـراى آنـكـه بـتـوان بـا آنـهـا جـنـگ كـرد فـقـهـا شـرايـطـى را قائل شده اند كه در بحث شرايط گذشت .مرحوم كاشف الغطاء^(169) شرايط جنگ با بغات را اين چنين بيان مى دارد:1 ـ گروه بغات از امام و رهبر جامعه جدا گرديده ، از اطاعت وى خوددارى نمايند؛ 2 ـ گـروه بـغـات داراى قـدرت و قـوّتـى بـاشـنـد كـه حـاكـم نتواند بدون جنگ و مبارزه آنها را سـركوب كند؛ لذا اگر از راه آسان ترى امكان جلوگيرى از تمرد و سرپيچى آنها وجود داشته باشد، از همان