بغات و محاربان نسخه متنی
لطفا منتظر باشید ...
اشـاره بـه عوامل تحريك مردم عليه يكديگر آنها را در حكم محارب قلمداد نموده است :
((هر كس مردم را به قصد بر هم زدن امنيّت ، به جنگ و كشتار با يكديگر اغوا و تحريك كند كه موجب قتل ولو در بعضى نواحى گردد يا باعث نهب و غارت شود، در حكم محارب است )).
هـر چـنـد قـانونگذار در موارد ديگرى از قانون مجازات اسلامى ، كليه هواداران اقدامات مسلحانه عـليـه حـكـومـت اسـلامـى را، هـر چـنـد در شـاخـه نـظـامـى هـم نـبـاشـنـد، بـه دليـل هـدف قـرار دادن اصـل حـكـومـت اسـلامـى و خـطـرنـاك بـودن عمل آنان از مصاديق محارب قرار داده است :
در مـاده 186 ايـن قـانـون آمـده اسـت : ((هـر گـروه يـا جـمـعـيـتـى مـتـشـكـل كـه در بـرابـر حـكـومت اسلامى قيام مسلّحانه كنند تمام افراد و هوادارانى كه موضع آن گـروه يـا جـمـعـيـّت را مـى دانند و به نحوى در پيشبرد اهداف سازمان فعاليّت و تلاش مؤ ثر دارند محارب هستند؛ اگرچه در شاخه نظامى شركت نداشته باشند)).
در روايـت نيز آمده است : ((سه نفر را خدمت على (ع ) آوردند كه در كشتن نفر چهارمى همكارى كرده بـودنـد، بـه ايـن شـكل كه يكى از آنها دستان شخص را گرفته و ديگرى ديدبانى داده و نفر سوم اقدام به قتل كرده بود. حضرت دستور داد، آن كه ديدبانى كرده كور نمايند و آن كه دست مـقـتـول را گـرفـتـه تـا قـاتـل كـار را بـه پـايـان رسـانـد، حـبـس ابـد شـود و قاتل نيز قصاص گردد)).
بـا تـوجـه بـه مـوارد فـوق مـى تـوان بـه ايـن نـتـيـجـه رسـيـد كـه كـسـانى كه باغيان را در عـمـل خـود يـارى رسـانـده انـد، از بـاب مـعـاونـت بـر اثـم و عـدوان ، مـشـمـول مـجـازات تـعـزيـرى خـواهـنـد شـد كـه بـا تـوجـه بـه مـيـزان تـاءثـيـرشـان در عمل ، مجازاتى توسط حاكم براى آنها در نظر گرفته مى شود.
7 ـ تـوبـه بـاغـيـان : نظر به اينكه هدف از جنگ با بغات ، صرفا جلوگيرى از ظلم و تعدّى آنـان اسـت ، در صورت بازگشت آنان به اطاعت امام يا تسليم و زمين گذاشتن سلاح و توبه از عـمـل خـود، جـنـگ بـا آنان قطع مى شود و هيچ كس حق تعرض به آنان را ندارد و مانند ديگران از حقوق اجتماعى بهره مند مى شوند. علامه حلى در اين باره مى گويد:
جنگ با بغات تا زمانى كه به سوى حق و اطاعت از امام باز گردند يا اين كه كشته شوند واجب اسـت و هـيـچ نـظـريـه مـخـالفـى در ايـن مـسـئله وجـود نـدارد، ليـكن آنگاه كه بغات به سوى حق بازگشتند، جنگ با آنها حرام است ، زيرا خداوند فرمود ((حَتَّى تَفِىَّء اِلَىَّ اَمْرِ اللّهَ)) [49 / 9] و اجـازه جـنـگ بـا آنـهـا تـا ايـن زمـان اسـت . و هـمـچـنـين دليل جنگ با آنها خروج از اطاعت امام بوده حـال اگـر بـه اطـاعـت امام برگردند، دليل جنگ از بين مى رود. همين طور اگر سلاح خود را بر زمين بگذارند و جنگ را ترك كنند.^(268) شافعى از اهل سنت نيز عبارتى شبيه همين عبارت دارد.^(269) ابـن بـرّاج ، از عـلمـاى شـيعه ، معتقد است : حتى در زمانى كه مؤ من بر باغى مسلط شده و باغى تـقـاضـاى امـان نـمـوده و اظـهـار تـوبـه كـرده و يـا كـلامـى كـه دليـل بـرگـشـت او دارد بـر زبـان جـارى سـاخـته ، اين حكم ثابت است و مؤ من مجاز به كشتن يا مجروح كردن او نيست .^(270) نتايج
1 ـ اصـطـلاح ((بـغـى )) بـه مـعـنـى عـصـيـان و طغيان عليه رهبر مسلمانان است و ((باغى )) به كـسـانـى گـفـتـه مـى شـود كـه در جـامـعـه اسـلامـى عـليـه رهـبـر و پـيـشـواى عـادل سركشى و تجاوز مى كنند.
ضمن اين كه اين موضوع اختصاص به زمان حضور امام معصوم (ع ) نـدارد و خـواه مـلتـزم بـه ولايـت فـقـيـه بـاشـيـم و يـا نـبـاشـيـم ، خـروج بـر امـام عـادل بـغـى و حـفـظ كـيـان اسـلام و مـقـابـله بـا بـاغـيـان ، لازم اسـت . در اصـطـلاح اهـل سـنـت نـيـز بغى عبارت است از قيام و خروج گروهى از مسلمانان عليه رهبر حق جامعه اسلامى همراه با تاءويل و قدرت و شوكت .
2 ـ ريشه قرآنى ((بغى )) آيات متعددى است كه در قرآن كريم آمده است و فقها و مفسرين نيز آن آيـات را مـسـتند قرآنى خود قرار داده و به تفسير و توضيح آن پرداخته اند كه به نظر اكثر مفسرين و فقها آيه 33 سوره مائده اصل در اين مسئله مى باشد.